چکیده:
مجالس بزرگداشت دانشمندان و متفکران و مفاخر تاریخی در واقع کلاسهای همگانی و اجتماعی محسوب میشود.اگر در کلاسهای محدود مدارس و مکاتب دروس معینی از دیدگاهی محدود و مشخص به گروهی معدود آموخته میشود در این کلاسهای اجتماعی درسی اساسیتر و بحثی شگرفتر که جامع جهات انسانی و ملی و علمی و ارشادی است مطرح میشود. از نظر انسانی بزرگداشت اندیشمندانی که فارغ از قالبهای تنگ قومی و نژادی و جغرافیایی به راز آفرینش و سعادت انسان و تعالی دانش بشری اندیشیده و خدمت کردهاند درسی است برای جوامع و اقوام متشتت و بیدار باشی است برای کوته نظران و کوته نظریها که فارغ از رنگ و نیرنگها به وحدت جامعهء انسانی و آرمانهای اساسی بشری بیندیشند. از نظر ملی این نوع احتفالات در واقع تذکاری است نسبت به اصالتهای گذشته و ارزشهای میراث تاریخی و انگیزهای است برای ایجاد و تقویت روحیهء اعتماد به نفس و غرور مثبت اجتماعی و ملی.از نظر علمی فرصتی است برای متمرکز ساختن توجهات علمی و پژوهشی بر روی یکی از اوراق کتاب فرهنگ ملی و معارف جهانی و بحث و تحقیق و تدقیق برای روشن ساختن ارزشهای گوناگون یکی از مظاهر و مفاخر ذوق و اندیشهء ایرانی. و بالاخره و شاید مهمتر از همه ارشادی است برای جوانان مملکت و نسل معاصر که گذشتهء میهن خود را نیک بشناسند و از توفیقات عظیم نیاکان خود در راه دانش و بینش و خدمت به جامعهء انسانی الهام بگیرند و تجارب معتبر و موفق دیروز را سر مشق کوشش و تلاش امروز قرار دهند.
خلاصه ماشینی:
از زندگی فارابی آگاهی کافی نداریم جز اینکه میدانیم شاگرد یوحنابن حیلان مسیحی و با ابو بشر متی مربوط بوده و سالهای متمادی از زندگی خود را به انزوا گذرانده و در هر حال مردی بزرگ از قلمرو پهناور ایران و اسلام محسوب میشود و حتی شعر فارسی نیز به او نسبت دادهاند، چنانکه این رباعی(در مجمع الضحای هدایت):اسرار وجود خام و تا پخته بماند و ان گوهر بس شریف ناسقته بماندهر کس به دلیل عقل چیزی گفتند آن نکته که اصل بود تا گفته بماند اگر چه با نظری اجمالی به آثار فارابی میتوان فهرست مفصلی از آراء و نظریات و تجلیات اندیشهء او ارائه داد ولی شاید چند مسألهء اساسی به عنوان دلایل اهمیت و اصول شخصیت فکری او قابل ذکر باشد: فارابی معتقد بود فلسفه از دوران حکمای یونان تا روزگار او در همه جا منسوخ و متزلزل شده و اکنون باید در موطن جدیدش که قلمرو اسلامی باشد تجدید حیات بکند.
در التیام و توفیق بین فلسفهء افلاطون و ارسطو رنجی فراوان بر خود هموار ساخت و اهتمامی سخت کوشانه مبذول داشت ولی هدف او از این کوشش بیش از آنکه جنبهء علمی و فلسفی داشته باشد از اعتقاد به اصالت معرفت و وحدت دانش و بینش سر چشمه میگرفت و بر این اساس بود که اختلاف بین دو حکیم بزرگ قابل تصور نیست و اگر اختلافی دیده میشود نتیجهء قصور فهم مردم یا ضعف زبان و وسیلهء بیان و یا رمزی بودن آراء افلاطونی است.