چکیده:
«چرا سرمایه از کشورهای غنی به کشورهای فقیر سرازیر نمی شود؟» عنوان مقاله «رابرت لوکاس» (1990) است که حرکت بین المللی سرمایه های پولی بین کشورهای فقیر و غنی را مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد.
مقاله حاضر، ضمن نقد و بررسی نوشته «لوکاس»، از دو دیدگاه «انتخاب مدل» و «فلسفه تحلیل»، برخی نکات مهم مغفول مانده در تحلیل وی مانند جریان معکوس سرمایه انسانی، پول شویی، قوانین و مقررات بی ثبات و غیر قابل اعتماد و نیز ریسک بالای سرمایه گذاری در کشورهای فقیر را مورد توجه قرار می دهد.
در پایان نیز، ضمن جمع بندی مطالب، پیشنهادهای ضمنی مبنی بر کاهش مخاطرات سیاسی، گفتگوی مناسب با صاحبان سرمایه و دولت های کشورهای غنی، تثبیت قوانین، کاهش ریسک سرمایه گذاری، امکان استفاده و رفت و آمد صاحبان اندیشه، تدوین و اجرای سیاست های مبتنی بر انباشت و تشکیل سرمایه انسانی، تقویت سیستم ابداعات، برداشتن موانع قانونی و یک دست نمودن قوانین، تدوین و اجرای درست قوانین ضد پول شویی و فساد مالی ارایه می دهد.
خلاصه ماشینی:
"مقدمه «رابرت ای لوکاس»،اقتصاددان مشهور،در مقاله خویش،به مقایسه مقدیر بازده نهایی سرمایه کشورهای فقیر و غنی(هندوستان در مقابل آمریکا)میپردازد و در پاسخ به این معما که«چرا با وجود نرخ نسبی بالا و قابل ملاحظه بازده سرمایه در کشورهای فقیر،سرمایه به این کشورها سرازیر نمیشود؟»،سؤال را به عنوان فرضیهای طرح و کلیه استدلالهای خود را در رد این فرضیه یا شاید اثبات جریان معکوس آن ارایه میدهد.
1. ارایه نظریه«لوکاس» شواهد موجود و باور جریان عمده فکری در اقتصاد،با توجه به قانون بازدهی نزولی،مؤید این نظر است که با توجه به شکلگیری سرمایههای قابل ملاحظه در کشورهای غنی در قیاس با کشورهای فقیر،این کشورها از نسبت بالاتر سرمایه به نیروی کار برخوردار و بنابراین بهرهوری نهایی سرمایه در کشورهای غنی،به مراتب پایینتر از کشورهای فقیر است و در صورتی که در فضای جهانی،جریان سرمایه آزاد و رقابتی باشد،جریان سرمایهگذاری باید به سوی کشورهای فقیر جریان یابد و این جریان تا زمانی ادامه خواهد داشت که نسبتهای سرمایه به نیروی کار،دستمزدها و همچنین بازده نهایی سرمایه،در بین این دو گروه برابر شود.
عوامل مهم دیگری که در متن مقاله به صورت ضمنی به آنها اشاره شده بود به این قرار بودند؛جریان منفی سرمایه انسانی کشورهای فقیر و غنی از طریق مهاجرت نخبگان و تحصیلکردگان آنها به واسطه بالا بودن دستمزد واقعی و امکان جذب در جایگاههای تخصصی و اثر این موضوع به گونهای معکوس بر بهرهوری سایر عوامل در کشورهای غنی و فقیر،و تخریب سرمایه انسانی کشورهای فقیر؛محدودیتهای قانونی و اقتصادی عدم تحرک نیروی کار،مثل ویزا و سایر عوامل به عنوان یکی از مسائل دیگر و سایر دلایل مهم،همچون فرار سرمایههای حاصل از رانتخواری، پولشویی،منابع ناشناخته پول کثیف و فساد که به دنبال مکان و جایگاهی دور از هرگونه مخاطرات داخلی است."