خلاصه ماشینی:
"درواقع آنچه تحقیقات دربارهی فعالیت نیمکروی در کتابهای مصور نشان میدهند چیزی است که آزمایشات من در مجزا کردن واژگان از تصاویر آشکار میکند-نه تنها آن (به تصویر صفحه مراجعه شود) واژگان و تصاویر کاملا جدا از یکدیگر هستند بلکه جایگذاری آنان در ارتباط با یکدیگر به گونهای اجتنابناپذیر،معنای هر دو را تغییر میدهد،به گونهای که کتابهای مصور موفق به عنوان یک کل تجربهای غنیتر از یک جمعبندی فقط ساده از اجزای آنهاست.
هنرمندی که دغدغهی واژه دارد،میتواند به زیبایی واژهها را تداعیگر،یک رماننویس از چهرهی قهرمان زنش ممکن است با چگونگی واکنش ما به ظاهر قهرمان کاملا مربوط باشد،بدون دادن هیچگونه تصور خاصی به ما دربارهی اینکه او به چه شکلی است،و حتی در آن هنگام،طبیعت زبان ما را مجبور به دنبال کردن منطق نویسنده در هنگامی میکند که مرد یا زن نویسنده ما را به کمک ابزار خود راهنمایی میکند؛رماننویس میتواند بین قهرمان زن را مهمترین جنبهی چهرهاش با آوردن آن در انتهای توصیف خود قرار دهد و بنابراین آن را در نقطهی اوج قرار دهد،اما این بدان معنا است که ما جزئیات چهرهی او را بیش از یک کل بصری به عنوان توالی واژگانی«میبینیم».
با این تصور که هر تصویر در یک کتاب مصور باید بازنماییکنندهی یکگونه باشد،به هر ترتیب ما ناگزیریم نوع دیگر اطلاعاتی را که تصاویر میتوانند به همان شکل انتقال دهند را نادیده بگیریم-اطلاعاتی دربارهی بیهمتایی اشیاء مجزا؛زیرا تصویری گربه همیشه به صورت آرمانی،یقینا میتواند به ما نشان بدهد که نه تنها گربههای معمولی چه شکلی دارند بلکه این گربهی به خصوص چه شکلی دارد."