چکیده:
یکی از جنبهها و جلوههای مهم زندگی صوفیان و عارفان که کمتر مورد توجه محققان قرار گرفته،مسأله کیفیت برخورد و نوع رفتار و گفتار آنان با حکومتهای ظالم زمان خویش است. نگارنده در مقاله حاضر میکوشد تا نشان دهد که عارفان راستین پیشین نه تنها تأییدگر و توجیه تراش ستم حکومتهای فاسد و مستبد نبودهاند،که بالعکس،آنان با اعراض از حکومتها و ایجاد دفتر و دستگاهی مستقل و مجزای از حکومت،نرفتن به دیدار و دستبوس سلاطین،نپذیرفتن منصب و مسند حکومتی،رد و طرد تحفهها و هدیههای سلطانی،حقگویی در برابر حاکمان،رویکرد به مردم و دستیابی به پایگاه و جایگاه مردمی،و به کارگیری هر شیوه شدنی دیگر،نگرانی و نارضایی خود را از مشی ظالمانه حکومتها اعلام کردهاند و تا توانستهاند از ظلم مضاعف حکومتهای مستبد بر مردم جلوگیری کردهاند.
One of the aspects of Sufis' lives that has received little attention in research is the issue of their reactions to and behavior toward the tyrant rulers of their time. The present paper aims to show that real Sufis never confirmed or justified the oppressions of tyrant rulers. They kept away from such rulers، they did not attend their meetings; they had organizations independent of governments; they did not accept their presents; and they refused to accept governmental positions. On the contrary، they always told the truth. They resorted to the public and supported people. They used every possible way to express their dissatisfaction about oppression and did their best to prevent it.
خلاصه ماشینی:
"همان کاری است که عارفان دل آگاه این مرز و بوم در طول دوران اقتدار و استبداد
به این نتیجه رسیده است که ارباب قدرت در نظر عطار مردمی نامطلوب هستند.
خویش آن است که آنان حکومتهای ظالم زمان را دور زده و برای خود دفتر و دستگاهی
برای نپذیرفتن این پیشنهاد ذکر میکند آن است که:...
ارباب قدرت نوشته و در آنها سفارش به گرهگشایی مشکلات مریدان و مردم کرده است که
البته این دو شرط نیز خود منوط به رعایت شروط دیگر است؛از جمله اینکه دروغ نگوید
چنان بوده است که گاه قدرت و شوکت پادشاهان وقت در برابر آن،جلوه و جلال خود را
نتیجهای که هجویری از این ماجرا میگیرد نیز جالب است:«این جمله دلیل صولت
و فطانت معنوی و قدرت باطنی)نیز در داستان خود برای اهل معنی رمز و رازهای زیادی در بر دارد.
دکتر صفا نیز مینویسد:«سلاجقه از آغاز کار خود در خراسان با توجه روزافزون مردم به صوفیه و اعتقاد به کرامات آنان برابر شده و به سرعت تحت تأثیر معتقدات عامه قرار
گاه نیز در این دیدارها،امیران از عارفان میخواستهاند تا اگر
این امر خود موقعیت مناسبی را برای عارفان پیش میآورده
است تا آنان بهترین استفاده ممکن را از این موقعیت در جهت احقاق حق مردم و سفارش
نکته مهم دیگر آنکه در دست است که عارفان خود به طور مستقیم درگیر مسائل
خویش کردهاند پند و نصیحت حکومتیان و دعوت آنها به رعایت عدل و ترک ظلم است.
آمده است و این تکرار و تواتر خود حکایت از واقعی و تاریخی بودن ماجرا دارد."