چکیده:
در این مقاله به مهمترین و معروفترین نظریات در مورد تردید پیرامون ارتباط
معرفتی انسان با واقعیات توجه شده و در خلال آن تلاش شده است دیدگاه فیلسوفان
مسلمان با اندیشمندان غربی به نحوی بررسی شود که خواننده بتواند تفاوتهای میان آراء
و دیدگاهها را دریابد. در این مقاله نشان داده شده که مهمترین و معروفترین چالش
فلسفه و شکاکیت به همة جریانهایی که عنوان شکاکیت بر آنها اطلاق شده است (شکاکیت
باستانی و شکاکیت نوین مشتمل بر شکاکیت مدرن و معاصر) مربوط نمیشود؛ چرا که برخی
از این جریانات بیشتر از آنکه منکر واقع و معرفت نسبت به آن باشند، اهداف و اغراض
اخلاقی و رفتاری را پیگیری کردهاند. نیز نشان داده شده که مهمترین ویژگی فلسفة
حکیمان مسلمان مباحث وجودشناختی ایشان و تأثیر فراوان آن در مباحث معرفت و تحلیل آن
است. این مبانی نظریة احساس حقیقت را در اندیشة اسلامی چنان پرقوت ساخته است که جزو
پیشفرضهای مسلم در ورود به هر بحث فلسفی و غیرفلسفی است. در میان اندیشههای غربی
نیز پاسخهایی که به شکاکیت داده شده و مبتنی بر همین دیدگاه است، موفقتر از سایر
پاسخها به نظر میرسد.
خلاصه ماشینی:
"علامه معتقد است کسانی که بر اساس وقوع خطا در ادراکات حسی، حقیقت را نفی میکنند، به این مهم توجه ندارند که اگر اصل تناقض پذیرفته شود، درک خطا در هر یک از ادراکات حسی خود به منزلة پذیرش حقیقت و معرفت نسبت به واقع است؛ چرا که هیچ خطایی بدون صواب محقق نمیشود؛ یعنی اگر قضیهای به موردی منطبق نشد، قضیة دیگری (مقابل همان قضیة اول) که منطبق بر مورد بوده باشد، موجود است؛ پس هر خطایی صوابی دارد (طباطبایی، بیتا، ص154).
مراد از احساس حقیقت آن است که هیچ گاه فیلسوف مسلمان اصل را به جهل یا تردید یا خطا نمیدهد تا در مورد تحقق معرفت نیاز به استدلال داشته باشد بلکه همواره برای درک واقع و حقیقت، اصالت قائل بوده آن را از پیشفرضهای خویش به حساب میآورد؛ به تعبیر دیگر، این معرفت و علم نیست که باید آن را اثبات کرد بلکه شبهة شک و تردید یا تحلیل خطاست که محتاج تبیین است.
از اینجا معلوم میشود چرا نمیتوان برای مقابله با شکاکیت از استدلال برهانی استفاده کرد و به چه دلیل بیشتر ادلهای که توسط فیلسوفان مسلمان در این جهت اقامه شده است، استدلالهای نقضی است؛ در واقع، شکل این استدلالها نقضی است اما مبنای تمام آنها آن است که معرفت و وقوع آن از پیشفرضهای هر انسان متعادل است.
بعد از ذکر این نکته، برای طرح مباحث شکاکیت نوین (ابتدا شکاکیت مدرن و سپس شکاکیت معاصر)، به دو مطلب باید توجه کرد: اول آنکه مهمترین تفاوت میان شکاکیت باستانی از یک طرف و شکاکیت نوین آن است که در شکاکیت نوین، معرفت انکار میشود اما باور تجویز میشود؛ لیکن شکاکیت باستانی، باورها به ویژه باورهای مابعدطبیعی را تجویز نمیکند."