چکیده:
جمهور مردم از چه طریقی میتوانند خدا را بشناسند؟ آنان چه تصوری از خدا
باید داشته باشند؟ شرع مقدس چه راهی برای شناخت پروردگار ارائه داده است؟ قرآن
چگونه به توصیف حق تعالی پرداخته است؟
این نوشتار در پی بررسی این سؤالات، از دیدگاه ابنرشد است. آنچه به آن رسیده، این
است که از دیدگاه ابنرشد، بهترین راه شناخت خداوند برای عامه مردم راه محسوسات است.
شرع مقدس نیز بر این راه تأکید کرده است. لذا دو برهان عنایت و اختراع، که از قرآن
استخراج میشود، مهمترین استدلال بر شناخت حق تعالی و صراط مستقیم الهی است؛ تصور
مردم از خداوند باید به گونهای باشد که قرآن خداوند را توصیف کرده است؛ نه آن گونه
که در براهین جدلی متکلمان ارائه شده است و از آنجا که عقل بشری نمیتواند کیفیت
صفات خداوند را درک کند، نباید به مقایسة اوصاف حق تعالی و بشر پرداخت بلکه فقط آن
گونه که قرآن توصیف کرده، باید با اوصاف حق تعالی آشنا شد؛ هرچند اهل برهان و
راسخین در علم میتوانند آیات الهی را تأویل کنند و بینشی فراتر از عامه مردم از
دین داشته باشند؛ زیرا دین الهی تأویلپذیر است؛ اما نباید این گونه تأویلها برای
عامة مردم بازگو شود.
خلاصه ماشینی:
"- ابنرشد ضمن تأکید بر عدم بازگویی تأویل آیات به عامة مردم تأکید میکند که روش پیامبران نیز چنین بوده است؛ لذا آنان شبیه متکلمان استدلالهای خشک جدلی بیان نمیکردند بلکه بیانات آنان در حد فهم عامة مردم بوده است که مردم بتواند خدا را ادراک کنند و رابطهای نزدیک با او برقرار نمایند؛ مثلا پیامبر(ص) در برابر ادعای ربوبیت دجال، مردم را به اینکه دجال جسمانیت دارد و خداوند منزه از جسمیت و ترکیب است، آگاه نکرد بلکه به تشبیه پرداخت و اشاره به نقص عضو یعنی یک چشم بودن دجال کرد و فرمود: «خدای شما اعور نیست» و با این اشاره کذب ادعای او را نشان داد (ابنرشد، 1987م، ص83).
ابنرشد هر دو مقدمه این برهان را نقد میکند، از نظر وی مقدمة اول این استدلال، مبتنی بر بینش اشاعره در نفی رابطة سببیت بین پدیدههای عالم است؛ لذا ابنرشد این مقدمه را مقدمهای خطابی و غیربرهانی میداند و لازمة پذیرش این قول را مشکلات زیر میداند (ابنرشد، 1992م، صص510-525 و 1987م، صص56، 106-108): - نفی حکمت در مخلوقات و در نهایت، نفی حکیم بودن خداوند؛ - انکار عقل؛ - تضاد با شرع و حکمت؛ - این رأی متکلمان نزدیکترین رأی به نفی صانع است تا اثبات او؛ - پذیرش قول متکلمان باعث ناتوانی در پاسخ دادن به قائلان به صدقه و انفاق که خداوند را نفی و همه چیز را به اسباب مادی استناد میدهند، میشود؛ - موجب نفی برهان و حد میشود؛ زیرا حد از ذاتیات شیء تشکیل میشود که علت آن شیء هستند و در برهان نیز مقدمات به منزلة علت برای نتیجه هستند؛ - پذیرش قول متکلمان موجب ابطال حکمت و علم میشود؛ زیرا علم همان معرفت اشیاء از راه علت آنهاست و حکمت نیز معرفت علل غایی اشیاء است؛ - موجب ناتوانی در اثبات صانع حکیم خواهد شد؛ - قول متکلمان مخالف عرف عموم مردم است."