چکیده:
در گذشته بیشتر فیلسوفان بر این باور بودند که در فرایند ادراک حسی، مدرک بی
واسطه (معلوم بالذات یا متعلق مستقیم آگاهی) صور ذهنی اشیاء و نه خود اشیائند.
این صور را داده حسی (sense- datum) می نامیدند. اما امروزه بسیاری از فیلسوفان،
به خصوص فیلسوفان تحلیلی، وجود چنین صوری را انکار می کنند و برآنند که آگاهی ما از
جهان مادی آگاهی ای حضوری و بی واسطه است. مهم ترین برهان بر وجود داده های حسی
برهان خطای حسی است. در این مقاله ضمن بررسی این برهان، از آن در برابر نقدهای وارد
دفاع می کنیم.
خلاصه ماشینی:
"با فرض صحت این نظریه، آنچه را عرف خطای حسی میانگارد “ ویژگیهای از یک مکان” شیءاند و چون این ویژگی ها مانند “ویژگی های فی نفسه” خصوصیات واقعی شیء اند و نه پدیدارهای غیر مطابق با واقع، از اینرو، برهان خطای حسی که مبتنی بر ظهور غیر مطابق با واقع اشیاء در نزد فاعل شناساست، فاقد اعتبار است.
در نقد نظریة آستین باید گفت این که در پدیدة خطای حسی، کودکان و بومیان واجد حکم ذهنی خطا و اکثر مردم فاقد آنند سخنی صادق است اما این که آشکارگی یا ظهور چیزی جز حکم ذهنی نیست ناصواب است زیرا حکم کنشی ذهنی است که در آن چیزی به چیزی اسناد داده می شود، از اینرو، حکم مقوله ای متفاوت با هر کدام از دو سوی اسناد، یعنی: موضوع و محمول است و وجود مستقل از حکم هر یک از دو سوی اسناد شرط لازم برای تحقق حکم است.
در این صورت مقدمة اول برهان خطای حسی چنین خواهد بود: در همة موارد ادراک حسی، ظهور یا آشکارگی اشیای فیزیکی نزد فاعل شناسا غیر مطابق با واقعیت خارجی آنهاست.
اگر نظریه لاک را بپذیریم و از سوی دیگر همة اشیای مادی را واجد کیفیات ثانویه بدانیم در این صورت همة ادراک های حسی، خطای حسی اند یعنی صورتی که از اشیای مادی در نزد فاعل های شناسا تشکیل می شود غیر مطابق با واقع خواهد بود."