چکیده:
دانشهای عقلیای چون کلام، منطق و فلسفه از آغاز پیدایی خود در میان مسلمانان،
همچنان که موافقان و مروجانی داشته، با مخالفتهای شدیدی نیز در میان قشری از
متدینان مواجه بوده است. این موضع موافق و مخالف البته منحصر به دیانت اسلام نبوده
و در دیگر ادیان چون یهودیت و مسیحیت نیز وجود داشته است. مقالة حاضر کندوکاوی است
مختصر در علل و دلایل مخالفت با علم کلام در بین مسلمانان و عمدتا اهل سنت. شیوة
بررسی در این مقاله، استقرائی- تاریخی است. ضمن این که پاسخهای اجمالی به دلایل
مخالفان نیز ارائه و به محورهای کلی و اساسی و برانگیزانندة موافقت و مخالفت با علم
کلام اشاره میشود.
خلاصه ماشینی:
"«کلام» عامل تفرقه است یکی از دلایل مخالفان علم کلام آن است که پرداختن به مباحث کلامی، طبعا موجب موضعگیریهای متفاوت دربارة مسایل آن خواهد بود که خود موجب تشعب و تفرق امت اسلام خواهد گردید، در حالی که صریح قرآن دعوت به وحدت کرده است (آلعمران/103) و روایات زیادی از پیامبر(ص) در نهی از تفرقه وارد شده است.
2- پیامبر(ص) نسبت به چیزی از آنها که ذکر شد جاهل نبود، مانند کلام در جسم، عرض، حرکت، سکون، جزء و طفره، و اگر چه دربارة اینها به طور معین سخن نگفته است؛ همچنان که فقها و علمای صحابه نیز کلامی در این باب نگفتهاند، اما اصول این مطالب در قرآن و سنت فی الجمله و بدون تفصیل وجود دارد».
6. «کلام و علوم عقلی» محصول نفوذ بیگانه و لذا مذموم است یک عامل عمدة مخالفت با علوم عقلی و از جمله علم کلام آن بوده که عدة زیادی پیدایش این علوم را ناشی از نفوذ فرهنگ بیگانگان و به خصوص یونانیان میدانستند؛ و چون خود آن اقوام را غیر مسلمان (و غیر موحد) میدانستند، علوم مربوط به آنان را نیز منفور و مطرود دانستهاند و بدان جهت که شیوع مباحث عقلی و فلسفی عمدتا در زمان بنی عباس صورت گرفت، آنان را نیز مورد نکوهش قرار دادهاند.
«کمال دین» منافی با پرداختن به کلام است برخی مخالفان علوم عقلی و کلام، بنا به دریافت و تلقی خود از دین و محدودة اموری که دین به آنها میپردازد و انتظاراتی که میتوان از دین داشت؛ با تکیه بر «کمال» دین الهی، گفتهاند آنچه را گفتنی و لازم بوده که پیامبر(ص) بیان کند، بیان شده است، بنابراین، آنچه که دربارة آن سکوت شده، نباید مورد بحث و گفتگو قرار گیرد."