چکیده:
مسأله امکان شناخت از مباحث اساسی معرفت شناسی است که سابقه طرح آن به آغاز فلسفه
باز میگردد. دراین خصوص برخی از فیلسوفان مغرب زمین با پیش فرض امکان شناخت، برخی
با قبول مدعای شکاکان، برخی با توسل به علم کلام و بعضی با تبیینی نو از عینیت، که
به تعمیق شکاف ذهن و عین انجامیده است به حل مسأله مبادرت ورزیده، یکی از دو جانب
آنرا تقویت نمودهاند. این دیدگاهها جملگی بر فرض تقابل ذهن و عین استوارند، در
عیـن حـال فـاقـد استدلال فلسفی محض به نفع جانب امکان شناخت بوده و نتیجهای جز شک
به دنبال نداشتهاند.
The problem of the possibility of knowledge is one of the main issues in epistemology، which dates back to the beginning of philosophy. In this regard، some Western philosophers، have embarked to solve the problem by presupposing the possibility of knowledge، some others by accepting the claims posed by skeptics، still some others by appealing to theology and again some others، through a new explanation of objectivity which has led to deepening the gap between the subject and the object، and have، thus، supported one of its two aspects. All these viewpoints are based on the assumption of contrast between the subject and the object and definition of knowledge as something in which no error is admitted; more over، they are deprived of any philosophical reasonings in favor of the possibility of knowledge، and have bore no results but tides of skepticism.
خلاصه ماشینی:
"در قرن چهاردهم اکام با تکیه بر دیدگاه کلامی خود درباره خداوند به عنوان قادر مطلق که بر هرکاری جز تناقض تواناست از یک طرف خواست و اراده الهی را تنها توجیه ممکن برای امکان معرفت شهودی قلمداد نمود و از طرف دیگر با اعتقاد به اینکه خداوند میتواند ادراک شهودی از چیزی که به واقع وجود ندارد در ما پدید آورد اعتبار مطلق شناخت شهودی را در معرض تردید قرار داد.
او در ادامه در مقام اثبات وجود جهان عینی و اشیای مادی، تطابق تصورات دال بر وجود جهان عینی یا اشیای مادی با جهان عینی و اشیای فیزیکی را، که در معرض حواس قرار میگیرند، مورد سؤال قرار داد و بر اساس این فرض که آنها یا نسخه قرینههای اشیای مادی واقعی هستند یا محصول ذهن ما و یا آفریده خداوند، با عنایت به اینکه ادراک قوهای است که از مشارکت ذهن8 و جسم9 حاصل میشود و صرفا نشانگر ماهیت ذهن نیست انفعال تصورات ادراکی را بهانهای برای انکار این فرض که تصورات ما از اشیای مادی صرفا مولود ذهن خودمان باشند قرار داد و چون هنوز این امکان باقی بود که این تصورات معلول و آفریده الهی فرض شوند پیش فرض اصل موضوع "خداوند فریبکار نیست" را ضامن عینیت باور ما به وجود جهان عینی و اشیای مادی تلقی نمود و تمامیت استدلال خود را با اثبات وجوب وجود خداوند گره زد (2، صص: 61-64)."