چکیده:
رویکردهای فلاسفه و متکلمان (مسیحی و مسلمان) به خداشناسی در طول زمان و با رشد
معارف بشر تغییرات زیادی داشته است. الهیات مسیحی و اسلامی سرشار از برهانها و
دلیلهای اثبات وجود خداست. بحث دربارة امکان اقامة برهان بر وجود خدا، سخن از
برترین دلیل وجود خدا، پاسخ به نقدهای منتقدان و بازسازی برهانها و دلیلهای
پیشینیان در دورههای متأخر، بخش زیادی از آثار و افکار متألهان دو دیانت را به خود
اختصاص داده است. دلیلهایی که در میراث این دو سنت دینی و فلسفی میتوان یافت برخی
برگرفته از تعالیم دینی و بعضی حاصل اندیشة متفکران دین مدار است.
بدون تردید مرور و بررسی تطبیقی این دلیلها میتواند ما را با کمالات، ظرفیتها و
نگرشهای بایسته در الهیات اسلامی بیشتر آشنا کند. از جمله مسایلی که در خلال این
مقایسه به دست میآید بایستگی نگرش روانشناختی به اثبات وجود خدا در الهیات اسلامی
است؛ موضوعی که در این مقاله، با الهام از آیهای از قرآن کریم، در مسألة امید به
زندگی دنبال شده است. این مسأله عبارت است از استدلال به وجود خدا از راه کارکرد
ذهن و نفس انسان در موضوع امید و امیدواری به زندگی. منظور از امید در اینجا همة
انواع آینده نگریها و ویژگیهای حاکم بر رفتارهای امیدوارانة انسان است.
By increasing human knowledge during the history of thought، philosophical and theological approaches to the knowledge of God have been changed largely. We can find a lot of arguments for existence of God in both Christian and Islamic theologies. In recent ages there have been a lot of discussions among the theologians of these two traditions on subjects such as: the possibility of argument for God's existence، the best argument for the existence of God، the critiques of the arguments and their replies، the new formulations of the traditional arguments and etc. In this article some of these subjects are compared in Islamic and Christian traditions. Then inspired from a Qur'anic verse، a new argument for God's existence is suggested. This is an argument for the existence of God from the function of our soul in the field of hopefulness. By hopefulness we mean all wishes، desires، hopes and other attributes of the soul in hoping the good future.
خلاصه ماشینی:
"به کدام ملجأ اعتماد دارند که چنین آرزومند، امیدوار و دارای طرح و برنامه برای آیندهاند و با توسل به تجربههای قبل، امور خود را دنبال میکنند و به انجام میرسانند؟ سؤالات متعددی که در مورد ماهیت آرزو و امید (به معنایی که گفته شد و نه صرفا معانی خیالی و رمانتیک آن، هر چند آنها نیز در این دایره جایی دارند) و منشأ آن وجود دارد جز با فرض وجود خدا پاسخ قانع کنندهای نمییابند زیرا، بر اساس اصل عدم قطعیت در جهان انسانی، حتی توقعات روزمره ما - مثل آنکه وقتی صبح سر از خواب برمیداریم توقع داریم که خورشید بدمد و هوای کافی برای تنفس موجود باشد و کارها مثل دیروز به جریان افتد و...
4. پاسخ به چند اشکال ممکن است در این باره اشکالی مطرح شود بدین صورت که: امید داشتن جزو عادت بشر است و نمیتوان آن را دلیلی بر وجود ملجأ و تکیهگاهی فراتر از خود ذهن (یعنی خدا) دانست؛ در پاسخ باید گفت عادت که اصطلاحی عرفی است و به کاربردن آن دقت علمی و فلسفی ندارد، نمیتواند معقولیت امید داشتن را توجیه کند، به عبارت دیگر ما با فرایندی روانشناختی در ذهن و درون خود مواجهیم که آن را معقول مییابیم، این معقولیت با دانستههای علمی و نگرشهای فلسفی چندان تناسب ندارد، زیرا آن فرایند امید را معقول نشان میدهد و این دانستهها و نگرشها تضمین و تعینی برای این امید نمیشناسد؛ اکنون اگر بخواهیم مبنای امید داشتن را صرفا عادت بدانیم خود را به بیراهه بردهایم زیرا عادت اولا نمیتواند مبنای یک رفتار باشد بلکه صرفا بیانگر ساز و کار (مکانیسم) یک رفتار است؛ ثانیا در جایی که نگاه فلسفی و علمی نتوانند یک رفتار را توجیه کنند عادت کجا میتواند توجیهگر آن محسوب شود؟!"