چکیده:
در این مقاله، یکی از مبانی مهم صدرالمتالهین در فهم قرآن را که در مواجهه با مشکلات زبانی و الفاظ بشری موجود در قرآن درباره سخن از خدا و صفات او رخ می نماید، بررسی می کنیم. راه حل صدرا در این باب، حکمی بدیع و قابل توجه است. شناخت این زبان با شناخت عوالم نزولی و صعودی در هم تنیده و به آن وابسته است. اگرچه درک الفاظ تشبیهی در عالم محسوس - که نازل ترین عوالم است - با عوارض حسی و معتاد آمخیته است، حقیقت این الفاظ - که امری مشکک هستند - در هر یک از عوالم مافوق دارای خلوص و صفای بیشتری هستند تا می رسد به عالم حق متعال که در نهایت شدت و عاری از هر گونه زواید است. در فهم زبان قرآن درباره سخن از صفات حق تعالی باید به اصل و روح معنا و عاری از هر گونه زواید معتاد جسمانی دست یافت. یکی از طرق فهم این زبان که در باطن و نهاد خود با زبان اشتراک معنوی پیوند دارد، تطبیق آن با عالم انسانی می باشد که مثال و نمونه ای از عالم الاهی است.
خلاصه ماشینی:
"پس اتصاف خدا به این دو صفت ـ با همین وصف قابل مشاهده بودن ـ به نحو حقیقت است، نه مجاز؛ زیرا عضو مخصوص برای مطلق سمع و بصر شرط نیست؛ چراکه مثلا انسان در حالت خواب که نفس، حواس ظاهری را به دلیل سستی و فتوری که بر او عارض میشود، به کار نمیبندد، هم میبیند و هم میشنود؛ اما نه با این دو عضو و نه با هیچ عضو دیگری؛ بلکه نفس به ذات خود حی و سمیع و بصیر است و لذا در ذاتش سمع و بصر و ذوق و شم و لمس و دست باطنی و پای رونده هست و این حواس ظاهری جسمانی، حجاب آنها و مانع استعمال مشاعر داخلی و قوا و جنود باطنی نفس است.
4. صفات ناقص بشری در سطحی نازلتر، گاهی اوصافی به خدا نسبت داده میشود که گذشته از بشری بودن، مشعر نقص و نیاز و احتیاج هستند؛ اموری که به هیچوجه با ساحت قدس الاهی سازگار نیستند؛ اما قبل از ارائه راهحل صدرا، لازم است یادآوری کنیم که وی تنها در یکجا، آنهم در جلد دوم تفسیر القرآن الکریم به نقل از ابنعربی برای خدا دو نوع تجلی ثبوتی قائل شده است که یکی تجلی به صور کمالی مشترک میان انسان و خداست، مانند سمع، بصر، ادراک و..."