چکیده:
حقوقدانان،معیارهایی برای شناسایی دولتها و پذیرش آنها در عرصه روابط بین الملل معرفی کردهاند که از یکسو فاقد دقت مفهومی بوده و از طرف دیگر،در طول زمان،عناصری به آنها افزوده و کاسته شده است،به طوری که این مفهوم هیچگاه از مبنای حقوقی ثابتی برخوردار نبوده است.این مسأله در طول سالهای پس از جنگ سرد و بهویژه در رابطه با شناسایی کوزوو توسط آمریکا و اتحادیه اروپا و اوستیای جنوبی و آبخازیا توسط روسیه،بهطور چشمگیری قابل ملاحظه است. پرسش اصلی مقاله این است که ابعاد تحول در مفهوم شناسایی بین المللی دولتها کدامند؟نویسنده در پاسخ مدعی است شناسایی به عنوان مفهومی که در پیوند تنگاتنگ با مفهوم حاکمیت قرار دارد،تحت تأثیر تحول مفهوم حاکمیت،از دو بعد مفهوم و معیار شناسایی،دچار تحول شده است.
Lawyers introduce some criterions for states recognition in international relations. But these criterions are not only incomplete، but also have changed over time. So، this concept has not had a stable law base. This weakness has been very noticeable after the cold war specially in the recognition of Kosovo by US and South Osetia and Ufgasia by Russia. The concept of recognition is in close relation to the concept of sovereignty. So، changes in the concept of the sovereignty have caused changes in the concept and criterions of the recognitions.
خلاصه ماشینی:
تحول مفهوم شناسایی بین المللی دولتها،با تأکید بر شناسایی بین المللی اوستیای جنوبی و آبخازیا تاریخ دریافت:7831/3/5 تاریخ تأئید:7831/5/02 طیبه واعظی* چکیده حقوقدانان،معیارهایی برای شناسایی دولتها و پذیرش آنها در عرصه روابط بین الملل معرفی کردهاند که از یکسو فاقد دقت مفهومی بوده و از طرف دیگر،در طول زمان،عناصری به آنها افزوده و کاسته شده است،به طوری که این مفهوم هیچگاه از مبنای حقوقی ثابتی برخوردار نبوده است.
بر ایناساس،با توجه به اهمیت موضوع شناسایی در عرصه نظریه حقوق بین الملل و عمل سیاسی در حوزه روابط بین الملل،در این مقاله تلاش میشود ماهیت تحول مفهوم شناسایی بین المللی دولتها به بحث گذاشته شود.
این تحول در عرصه نظریهپردازی،در آغاز دهه 0891،با دو تحول مهم دیگر یعنی آغاز انقلاب در تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات و پایان جنگ سرد همگام شد و زمینهساز تحول گسترده در مفهوم حاکمیت شد؛چراکه پس از جنگ سرد،نظام بین الملل و سازمان ملل به عنوان نماینده دولتهای عضو با چالشهای جدید روبرو شد- که نه مربوط به جنگ بین دولتها-که مربوط به مسایل داخلی دولتها بود.
از آن پس،بعد بیرونی حاکمیت که همان شناسایی بود،در گذر زمان و همگام با تحول و تکامل روابط و حقوق بین الملل دگرگون شد،به طوری که با شکلگیری سازمانهای بین المللی مثل جامعه ملل و سازمان ملل،امکان مداخله در امور دولتها به وجود آمده و نقش انحصاری دولتها در جامعه بین الملل،به عنوان تنها عوامل ذی صلاح برای شناسایی دولتهای تازه تأسیس شده توسط بسیاری از نهادهای فراملی به چالش کشیده شده است.