خلاصه ماشینی:
"1-وقتی قیمت املاک بالا میرود،افراد صاحب خانه احساس میکنند که ثروتمند شدهاند،بنابراین بیشتر خرج میکنند-یعنی در اینجا خانه آنها شکل یک خودپرداز به خود میگیرد-چنانکه افراد برای وامهای رهنی بزرگتر ثبتنام میکنند؛ 2-افزایش قیمت املاک باعث تحریک سرمایهگذاری شده، در نتیجه به افزایش درآمد و رفاه میانجامد(برای مثال بساز بفروشها در سال 6002 با افزایش قیمتها به افزایش عرضه پرداختند که این امر سرانجام باعث بحران مسکن شد)؛ 3-افزایش قیمتها سرمایهگذاران را تحریک میکند تا از اهرمهای مالی بیشتری استفاده کنند(حجم قابل توجهی از قیمت املاک را قرض کنند)که این امر باعث میشود که قیمت املاک باز هم بیشتر رشد کند.
آنها اعتقاد دارند که اقتصاد،به وسیله بازار،بهتر به پیش میرود اما سیاستهای دولت نیز بایستی برای حمایت مردم از خطرات حد اکثری که میتواند در یک سیستم بازار ایجاد شود،در نظر گرفته شود (Camerer,2005) .
برای فریدمن این سؤال مطرح بود که چطور میتوان از منافع وجود دولت بهره برد بیآنکه آزادی بازار مورد تهدید قرار گیرد؟ (Friedman,1962) او برای حل مسئله فقر شهری،«مالیات بردرآمد منفی» را تعریف کرد که سه فایده عمده دارد:اولا این مالیات باعث قدرت خرید برای فقرا میشود؛ثانیا این مالیات باعث میشود که بازارها در شرایط فرموله نشده نیز عملکرد مناسب داشته باشند و ثالثا این مالیات به عنوان محرکی برای ایجاد کار جهت فقرا عمل میکند (Friedman et al,1980) .
چرا سرمایهگذاری صنعتی به سمت آمریکا و کشورهای همپیمانش انتقال پیدا کرده و چرا اقتصاد آمریکا از حالت صنعتی به حالت خدماتی گرایش پیدا کرده است؟چگونه این نیروها بر تضاد طبقاتی در مناطق شهری تأثیر میگذارند و نتیجه این تضادها چیست؟ماتیوادل9در کتابی تحت عنوان «برنامهریزی شهری و منطقهای،دیدگاه مارکسیستی»توسعه شهرسازی مارکسیستی را تا آن زمان مورد بررسی قرار داده است."