خلاصه ماشینی:
"هر درختی کو ندارد میوه حب علی اصلو فرعش چونقلم، سرتابهپا باید زدن دوستان خاندان را دوست باید داشت دوست بعد از آن دم از وفای مصطفا باید زدن سرخی روی موالی سکه نام علی است بر رخ دنیا و دین چون پادشا باید زدن بیولای آن ولی، لاف از ولایت میزنی لاف را باید بدانی کز کجا باید زدن ما لوایی از ولای آن امام افراشتیم طبل در زیر گلیم، آخر چرا باید زدن بر در شهر ولایت، خانهای باید گرفت خیمه در دارالسلام اولیا باید زدن از زبان نعمتالله، منقبت باید شنید بر کف نعلین سید، بوسهها باید زدن (1) نکته قابل تأمل در این ابیات، بیت پانزدهم و شانزدهم است که میفرماید: بیولای آن ولی، لاف از ولایت میزنی لاف را باید بدانی کز کجا باید زدن ما لوایی از ولای آن امام افراشتیم طبل در زیر گلیم، آخر چرا باید زدن شاه نعمتالله ولی به کسانی که ظاهرا دم از ولایت میزنند؛ بیآنکه حقیقتا ارتباط ولوی داشته باشند، اعلام میدارد که بدون ولایت آن ولی (حضرت علی) نمیتوان اهل ولایت بود و سپس خود بدون تقیه و بیپرده، لوای ولایت آن امام را برافراشته، میفرماید: دیگر نباید طبل در زیر گلیم زد؛ یعنی باید تولا و تشیع خود را علنی ساخت.
اگر او نیز مانند شاه نعمتالله ولی سخن از سنی بودن خویش گوید، مراد معنای دقیق کلمه سنی است؛ یعنی اینکه مطیع سنت حقیقی پیامبر و اهل بینش است؛ نه کسی که در مرحله شناخت حسی و رأی و تدبیر عقلی و اجتهاد شخصی است و از این جهت برای آنان فرقی میان معتزلی و اشعری باقی نمیماند؛ زیرا هر دو گروه در مقام حس یا خرد خودبین میاندیشند؛ نه تبعیت از ولایت؛ چنانکه گوید: ______________________________ 1."