چکیده:
در این مقاله جایگاه حیات سیاسی در حکمت متعالیه مورد کنکاش قرار گرفته و رای دکتر سیدجواد طباطبایی در باب غفلت صدرالمتالهین از «تامل در معاش انسانها» مورد نقد و ارزیابی واقع شده است. در ادامه دو مکتب در عرصه سیاست مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است؛ یکی مکتب اصالت قدرت که معتقد به اصالت دنیا است و دیگری مکتب هدایت که دنیا را مزرعه آخرت می داند. به نظر نگارنده ملاصدرا در عرصه سیاست دارای مکتب ویژه ای است که می توان نام مکتب حکمت سیاسی متعالیه را به آن داد. تامل در امر معاش انسان ها آیا صدرالمتالهین به «تامل در معاش انسان ها» پرداخته است؟ این پرسش کلیدی این پژوهش است. برخی اظهار نظرها در پاسخ به سؤ ال مذکور چنان قاطع و صریح و به صورت قضیه سالبه ایراد شده اند که پژوهشگر اندیشه سیاسی ملاصدرا را از رفتن باز می دارد، به عنوان مثال دکتر سیدجواد طباطبائی، پژوهشگر پرآوازه اندیشه سیاسی در ایران در پاسخ به سؤ ال فوق، چنین اظهار نظر کرده است
خلاصه ماشینی:
"حوزهها و دانشگاهها و پژوهشگاههای ما تحقیقا به این سؤالها و جوابهای آنها چگونه و چه مقدار پرداختهاند؟ نظام سیاسی ما و دولتمردان ایران، توصیهها، تجویزها و تصمیمات خود را برای تحقق اهداف انقلاب، تکمیل بنای جمهوری اسلامی و اداره امور کشور، چگونه و چه مقدار با توجه به پرسشهای فوق و پاسخهای علمی و تحقیقی آنها صورت دادهاند؟ تفاوت در جایگاه و عرصه موضوع یکی دیگر از علل و مبانی که موجب دگرگونی صورت علم سیاست میگردد و آنرا تابع زمان و مکان میگرداند، جایگاه و عرصه «موضوع» میباشد؛ توضیح مطلب آنکه: علم سیاست نوین غربی، مبتنی بر جهان بینی و آموزههای دوران رنسانس، موضوع کلی خود یعنی قدرت را در چارچوب جامعه ملی و بین المللی وارسی میکند و لذا منشأ، ماهیت و غایت قدرت را در درون جامعه انسانی میکاود و اگر قدری دامنه موضوع را بگستراند، حداکثر استدلال مینماید که جامعه انسانی در چارچوب کره زمین و طبیعت قرار دارد و لذا در ریشهیابی منابع و مبانی قدرت به طبیعت نیز توجه میکند.
نیز صرفا با متدهای تجربی و حسی قابل توضیح و تبیین هستند؟ آیا در نگرش و جهان بینی اسلامی، فهم حاکمیت انسان در زمین و جامعه بودن فهم حاکمیت خداوند در کلیه هستی قابل درک و اجرا هستند؟ علم و عمل سیاسی امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی چگونه قابل توضیح و تشریح است؟ انگیزه، موضوع، مجهول، متد و کاربرد سیاست نزد ایشان بر چه اصول و مبانی استوار بوده است؟ آیا او در فهم و تحقیق قدرت سیاسی آمریکا و در تجویز و تصمیمگیری برای چگونگی برخورد و رابطه ایران با آن، بهطور توأمانی از روش حضوری و حصولی استفاده نکرده است؟ اجماع نظر هست که امام همزمان، فقیه و عارف و فیلسوف بود و همچنین به عنوان یک شهروند نخبه قریب یک قرن از محیط سیاسی ایران و جهان شناخت تجربی و حسی داشت."