خلاصه ماشینی:
"به نظر میرسد آنچه با عنوان تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجری از همین مؤلف و توسط آقای علیرضا ذکاوتی قراگزلو به فارسی برگردانده شده در واقع ترجمه جلد دوم کتاب الصلة بین التصوف والتشیع است.
برای معانی صوفیانه این واژه رک: جامع الاسرار و منبع الانوار، الاصل الثالث، القاعدة الثانیة، فی اسرار النبوة و الرسالة والولایة در مورد ولایت در تصوف رک: نقد صوفی ص 209ـ231، نیز الصلة بین التصوف و التشیع، ج1، ص 369ـ409، در این کتاب منابع مربوط زیادی نیز معرفی شده است.
در منابعی همچون الصلة بینالتصوف و التشیع که خط سیر نزدیک شدن تصوف به تشیع را پی گرفتهاند به عالمان عارف مسلکی همچون سید بن طاووس مذکور، ابن فهد حلی، ابن میثم بحرانی و دیگران که از عالمان قرن هفتم به بعدهستند اشاره شده، اما نامی از ورام که از دانشمندان شیعه قرن ششم است به میان نیامده؛ اشاره ملامحمد طاهر قمی که طریقه عرفانی خود را از جمله به او میرساند بسیار روشن گر است.
اما از آن روی که مؤلف طرائق الحقایق خود صوفی مسلک است و با توجه به این که در تصوف محور و اصل ولایت است که اصل اصیل و مشترک همه سلاسل است، بحث تصوف و تشیع چندان موضوعیتی نداشته، مجالی برای طرح نمییابد.
(1) درباره این دیدگاه، دو نکته را باید مورد مداقه قرار داد، هر چند که در کلیت مطلب یعنی استمرار حیات و تصوف به انحای دیگر تردیدی نیست: نخست اینکه، ظاهرا دستهای از عالمان بزرگ شیعه قرنها پیش از این ملقب به عنوان شیخ بودهاند، مانند شیخ مفید، شیخ طوسی و شیخ صدوق."