چکیده:
این مقاله بر آن است که کتاب پژوهشی در نسبت دین و عرفان، تألیف دکتر سیدیحیی یثربی را نقادی کند. ناقد معتقد است که مؤ لف کتاب، پیش از هر چیز باید تصویر روشنی از عرفان و دین ارائه دهد؛ سپس به بررسی نسبت بین آن دو بپردازد؛ در حالی که چنین کاری را انجام نداده است. ناقد در ادامه به بعضی از استنادهای کتاب خدشه می کند.
خلاصه ماشینی:
"مسأله «دین الاهی» و «دین انسانی» در فص یعقوبی از فصوصالحکم ابنعربی که مؤلف محترم در مواضعی به آن استناد جسته، شاهدی بر مدعای او نیست؛ زیرا: اولا با بررسی آثار مختلف ابنعربی، و سیری در فتوحات، آنچه بهدست میآید، آن است که ابنعربی خود معتقد است طریقی جز راه دین را نمیپیماید و در این راه، از معارف و دستورهای دینی و شریعت به صورت ملاک و معیار نیز نام برده است؛ برای نمونه، در باب معارف میتوان به اعتقاد وی به توفیقی بودن اسمای الاهی اشاره کرد که در مواضعی تصریح میکند: لایجوزلنا ان تسمی الله تعالی الا بما سمی به نفسه علی السنة رسله.
(ص 115 و 116) و این امری غریب مینماید، مگر آنکه همانند عارفان این کمال و حق را شأنیت تکتک انسانها بدانیم، نه امتیازی بالفعل برای همه انسانها؛ ثانیا چنانکه خود مؤلف تصریح کرده، از دیدگاه عارفان، خلافت الاهی در خلافت ساده و عرفی تشریعی منحصر نمیشود؛ بلکه خلافت تشریعی، فقط ظهوری از خلافت تکوینی انسان است؛ بدین سبب، عدم تنافی این دو مرام با این توضیح روشن میشود که عارفان، فهم عرفی مردم از خلیفه را نفی نمیکنند؛ اما در ورای این واژه، به مدد آیات و روایات، شأنی معنوی و دلیلی وجود شناسانه و جهتی الوهی قائلند و آن، احاطه انسان به «اسماء کلها» و واجدیت «روح و مقفه الاهی» و خلق انسان به «یدین» است که به او چنین شأنیتی اعطا کرده و او را مسجود ملائکه وافضل از ایشان قرار داده است و در صورت کمالیابی انسان میتواند متصف به ولایت و خلافت حقه الاهی و محیط بر کائنات شود."