چکیده:
بحث از معناداری و اثباتپذیری گزارههای دینی، از جمله مسائلی است که در حوزه مباحث کلام جدید و فلسفه
دین، اهمیت و اولویت خاصی دارد. در این مقاله میکوشیم تا با بررسی اجمالی برخی نظریات مطرح شده در این
خصوص، به مبنای معناداری و اثباتپذیری گزارههای دینی توجه کنیم. با توجه به گستردگی این بحث و ارتباط آن با
مباحث گوناگون در حوزه معرفتشناسی، فلسفه علم و فلسفه ذهن، صرفا به ذکر آرا و اقوال و تحلیل کلی آنها در این
زمینه بسنده شده است.
خلاصه ماشینی:
"جالب اینکه این مبنای پوزیتویستی چنان صاحبنظران را تحت تأثیر خود قرار داده است که بیشتر افراد پیگیر بحث معناداری گزارههای دینی، این ملاک را خودآگاه یا ناخودآگاه پذیرفته و به دنبال حل مشکل مدعیات دینی با آن مبنا رفتهاند؛ حتی جان هیک که در این زمینه با تقید بیشتری از دیگران درباره گزارههای دینی و معناداری آنها گام برداشته، کوشیده است که با تکیه بر مبنای تجربی، مسأله معناداری و اثباتپذیری گزارههای دینی را حل کند؛ غافل از این که اصل و مبنا و اساس چنین معیاری نه تنها برای گزارههای دینی که حتی برای گزارههای دیگری از قبیل قضایا و احکام ریاضی، منطقی و قواعد و اصول کلی علمی نیز ناتوان، ناکافی و نارسا است؛ بنابراین، همانطور که عدم تحقیقپذیری تجربی برای گزارههایی از قبیل گزارههای ریاضی، منطقی، فلسفی، علمی (قواعد کلی) باعث خروج آنها از معناداری نمیشود، در گزارههای دینی نیز عین همین ادعا صادق است.
بر این مبنا، هیچ کدام از گزارههای دینی، حتی گزاره «خدا وجود دارد»، بدیهی یا پایه (به معنای بینیازی از توجیه) به شمار نمیرود و تمام گزارههای دینی از جمله گزاره «خدا وجود دارد»، از وجوه و منابع گوناگونی (عقل، وحی، شهود و حتی حس) توجیهپذیر است؛ بدین سبب، ادعای نظریه معرفتشناسی اصلاح شده مبنی بر این که گزارههای دینی، پایهای و از اثبات بینیازند پذیرفتنی نیست؛ (26) حتی درباره گزاره «خدا وجود دارد»، در عرف تقسیمبندی منطقی، بدان قضیه ذاتیه ضروری اطلاق میشود (یعنی قضیهای که ثبوت محمول برای موضوع به طور ذاتی و بالضرورة تحقق دارد)؛ اما همین قضیه، خود برهانپذیر، اثباتپذیر و در نتیجه، غیربدیهی شمرده میشود؛ بنابراین به مرز میان قضایای بدیهی از قضایایی نظیر قضایای بدیهی باید توجه جدی کرد؛ پس نظریه مبناگرایی در توجیه گزارههای دینی ناتمام و غیرلازم است؛ البته به یقین در توجیه گزارههای دینی، استناد به گزارههای پایه و بدیهی منطقی، شرط لازم استدلال شمرده میشود؛ اما این به معنای پایهای یا بدیهی انگاشتن گزارههای دینی نیست."