چکیده:
این مقاله پس از معرفی ویتگنشتاین به شرح اجمالی ایمانگرایی و انواع آن میپردازد. تقریرهای گوناگون ایمانگرایی در قالب دو دسته کلی ایمانگرایی حاد
و معتدل بررسی؛ سپس به توضیح ایمانگرایی ویتگنشتاینی پرداخته شده است. در ضمن توضیح انواع ایمانگرایی، به برخی از اشکالهای آنها و نیز رابطه
ایمانگرایی و شکاکیت اشاره شده است. ایمانگرایی ویتگنشتاینی بر خصلت غیرشناختی زبان دینی تأکید دارد و باورهای دینی را بیدلیل میداند. ضمن تأکید
بر درستی تفسیر ایمانگرایانه از ویتگنشتاین، درباره ناواقعگرا بودن وی تردید شده است.
خلاصه ماشینی:
"نیکولاس ولترستوف میگوید: اگر منظور از عقل که طرف نسبت ایمان است، دلیل و برهان باشد ـ چنانکه پیروان لاک میگویند ـ در آن صورت دیدگاه الاهیات اصلاح شده یا نظریه ویتگنشتاین درباره نسبت عقل و ایمان، در مجموعه روایتهای ایمانگرایی قرار میگیرند؛ اما اگر منظور از عقل، تصمیمگیری عاقلانه و در واقع، موضوع عقلانیت باشد، در آن صورت، حتی به دشواری میتوان کسانی چون کییرکگور را که نمونه بارز ایمانگرایی شناخته میشود، جزو ایمانگرایان دانست.
(55) بنا به تفسیر جان هیک، هر نوع دیدگاه غیرشناختی درباره زبان دینی، لزوما به معنای پذیرش غیر واقعگرایی است؛ بنابراین نظریه فیلیپس دیدگاهی غیر واقعگرایانه از باورهای دینی است؛ (56) اما به نظر میرسد این احتمال وجود دارد که کسی در معیشت دینی و براساس بازی زبانی دین دعاوی واقعگرایانه نداشته باشد و وقتی درباره خداوند صحبت میکند، مضمون اخلاقی را در نظر داشته باشد؛ ولی همین شخص خارج از معیشت دینی برای مثال براساس قواعد بازی زبانی علم یا فلسفه به وقوع حیات آخرتی یا دیگر موضوعات دینی اعتقاد داشته باشد و آنها را واقعیت بداند.
هادسون درباره اهمیت بازی زبانی دین میگوید: اگرچه ممکن است آدمی روزی بازی زبانی دین را کنار بگذارد، در آن صورت از چیزی محروم خواهد شد که برای آنچه همیشه از «انسانیت» انسان مراد میکردهایم، ضرورت دارد؛ یعنی به معنای واقعی، وی دیگر انسان نخواهد بود؛ البته درست است افرادی هستند که هیچ باور دینی ندارند و به هیچ روی در این مطلب مناقشه ندارم که بسیاری از آنان انسانهای تحسین برانگیزیاند؛ اما آیا میتوان قائل شد که بعدی هست، در عین حال هم رازآمیز و هم شکوهمند که زبان دینی و آن نوع تجربهای که هم عنان آن است."