چکیده:
در مقاله از سه دوره یا سه گونه «جهانیسازی» سخن رفته است: جهانی سازی پیامبرانه،
جهانی سازی فیلسوفانه، جهانی سازی اقتدارگرایانه.
هرچند جهانی شدن Globalization یا جهانی سازی Globalizing در چارچوب دانشهایی چون
جامعهشناسی سیاسی، جامعه شناسی اقتصادی، روابط بینالمللی، جامعهشناسی فناوری
و... مورد تحلیل قرار میگیرد اما مؤلف سعی کرده است این مقوله را از زاویهای
فلسفی اندیشهای بکاود و بررسی کند؛ بر همین مبنا با طرح و تبیین پارهای علل و
دلائل جهانیسازی اقتدار گرایانه ممتنع دانسته، و بر اساس نظریة انتظار و بر مبنای
اصول «فلسفة فرج» جهانی شدن قدسی را محتوم انگاشته؛ در پایان با بر شماری بیست شاخص
«توسعه و تکامل حیات انسان در عصر فرج»، چشماندازی از پایان قدسی تاریخ ارائه کرده
است.
This paper discusses three forms of globalizations: prophetic [or prophecy-oriented] globalization، phi¬losophical globalization، authoritative (hegemonic) globalization. Although globalization or globalizing has to be studied in the fields of political sociology، economic sociology، international relations، technological sociology، etc، the author has tried to investigate globalization from a philosophical perspective.
Raising and reviewing a number of factors and reasons the author argues that authoritative and hegemonic globalization is unviable. According to the theory of entezar and the philosophy of faraj، he emphasizes on the inevitability and the feasibility of the sacred globalization. Enumerating twenty indicators as pre-requisite for the development and evolution of human life under the reign of Imam Mahdi، he sketches out the prospect of a sacred and spiritual end for the history.
خلاصه ماشینی:
"براساس همین خوشایندها و بدآیندها است که خداوند همة افراد بشر را به صلح و سلام فرا میخواند و جهان را خانة صلح میخواهد: ـ والله یدعوا الی دارالسلام و یهدی من یشاء الی صراط مستقیم (یونس (10): 35)، و انسانها را به عدل و نیکوکاری فرمان میدهد: إن الله یأمر بالعدل والإحسان (نحل (16): 90)، و به پیامبر اسلام امر میکند که پیروان همة ادیان آسمانی را به وحدت بر مدار توحید و حریت بخواند: ـ قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا وبینکم ان لانعبد الا الله ولانشرک به شیئا ولایتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله، فان تولوا تقولوا اشهدوا بانا مسلمون (آل عمران (3) 63)، و به همگان دستور میدهد که در نیکی و پرهیزگاری با هم تعاون و تعامل کنند و هرگز بر گناه و عداوت، کسی را یاری نکنند: ـ وتعاونوا علی البر والتقوی و لاتعاونوا علی الإثم والعدوان (مائده (5): 2)، و اینکه خداوند سرانجام حیات و هستی، همچنین پایان کار انسان و فرجام تاریخ را خوش و نیکو میخواهد، و بدین جهت است که ارادة قطعی او بر پیشوایی و وراثت مستضعفان [= ناتوان شمردهشدگان] تعلق گرفته است: ـ ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین (قصص (28): 5)، و وعده میدهد که سرانجام، بندگان شایستة او زمین را در اختیار خواهند گرفت: ـ ان الأرض یرثها عبادی الصالحون (انبیا (21): 105)، و تاکید میکند که فرجام تاریخ با غلبة حق بر باطل صورت خواهد بست و حق خواهد آمد و باطل رخت برخواهد بست که نابودی، سرنوشت محتوم باطل است: ـ جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا (اسرا (17): 81)."