چکیده:
میان علوم گوناگون به ویژه در عرصه دینپژوهی، برخی علوم در عین اینکه عنوان
مشخص و مستقلی دارند، از نظر موضوع یا روش، همچنین از لحاظ قلمرو، ارتباط تنگاتنگی
به هم داشته تا جایی که برخی، آنها را یک علم تلقی میکنند. در حوزه دینپژوهی،
علومی نظیر علم کلام، فلسفه دین و الاهیات، از این امر مستثنا نیست و گاهی در
تحقیقات و مباحث مربوط به آنها خلط صورت میگیرد؛ از این رو در تحقیق حاضر سعی شده
مرز میان این علوم تعیین، و نقاط افتراق و اشتراک آنها نیز مشخص شود.
برای تعیین قلمرو هر یک از این علوم، ابتدا، علم کلام و مسائل مرتبط با آن
محوریت قرار گرفته و در ادامه، تشابه و تفاوت آن با الاهیات و فلسفه دین تبیین شده
است. افزون بر اینکه در هر یک از علوم، تفاوت هر علم با زیر شاخهها و زیر
مجموعههای آن نیز مطرح شده است .
Among various sciences، especially in the realm of religious studies، some have close relations from the aspects of subject- matter، method and domain، to the extent that some think of them as one science، although they each have a distinct and independent title. In the realm of religious studies، sciences such as theology، philosophy of religion and first philosophy are among these sciences and their topics are sometimes confused during researches. Therefore، in the present research I am trying to show the boundaries between these sciences، and their differences and similarities.
To determine the domain of each of these sciences، first I discuss theology and its related problems. Then I explain the similarities and differences between this science، first philosophy and philosophy of religion. Moreover، in each of these sciences، we will present the differences between them and their subsets.
خلاصه ماشینی:
"غایت غرض متکلم، اثبات حقانیت دین و آموزههای دینی خویش است و علم کلام علمی دفاعی است؛ اما فیلسوف دست کم به ادعای خودش، در مقام دفاع نیست؛ بلکه ناظر بیطرفی است که در پی تصدیق و تکذیب است و صدق و کذب برای او تفاوتی نمیکند، نه این که در صدد دفاع پس از پذیرش صدق باشد ؛ پس فیلسوف دین میتواند ملحد یا شکاک باشد؛ در حالی که متکلم ملحد یا شکاک مفهومی پارادوکسیکال است؛ البته باید توجه داشت که صرفا کار دفاعی نمیتواند فارق فلسفه دین و علم کلام باشد ؛ زیرا منظور از بیطرفی فیلسوف دین و در مقام دفاع نبودن آن درباره آموزهها و معتقدات دینی، از این جهت است که او دغدغه دفاعی از معتقدات دینی خود ندارد؛ هر چند فیلسوف دین در مورد آنچه نظر میدهد، بهطور قطع از آن دفاع نیز خواهد کرد؛ برای مثال وقتی فیلسوف دین، نظریه خود را در باب نیاز انسان به دین مطرح میکند، ابتدا آن را اثبات، تبیین و تفسیر میکند و در صورت وجود آرای مخالف یا شبهات موجود، بدیهی است که او از نظریه خودش به صورت نظریه فلسفی دفاع خواهد کرد و در برابر آنان میاستد؛ بنابراین، تا این جا کار فیلسوف دین و کار متکلم تفاوتی نخواهد داشت.
فلسفه دین، اهداف و روش مخصوص فلسفه را دارد؛ در حالی که کلام جدید همانند علم کلام (کلام قدیم) اهداف و روشهای دیگری دارد؛ البته بیشتر مباحثی که در فلسفه دین مطرح میشوند، برای متکلم نیز دغدغه آفرینند و باید تکلیف خود را با آنها روشن کند؛ اما ممکن است روش بحث او و نتایجی که میگیرد، متفاوت باشد؛ بهطور نمونه، متکلم میتواند در پارهای موارد از متون دینی به صورت مؤید و شاهد استفاده کند؛ ولی فیلسوف دین این کار را نمیکند."