چکیده:
این مقاله بر آن است تا مسأله «چیستی فلسفه دین و مسائل آن» را بررسی کند. در ابتدا
شاید این مسأله واضح به نظر برسد؛ اما با تأمل بیشتر مشخص میشود که تعریف فلسفه
دین، بسیار مشکل و مناقشهآمیز است؛ در نتیجه، مسائل آن نیز به تبع تعریف معین
نیست.
تعریف فلسفه دین تابعی از تعریف فلسفه و دین است و تعریف آنها آن چنان متنوع و
گسترده است که تعریف دقیقی از آنها نیز با مشکل مواجه میشود. تعریف فلسفه مورد
ارزیابی قرارگرفته و مشخص گردید که فلسفه روش واحدی برای فلسفهپردازی ندارد و حتی
به تعبیری میتوان دین را نیز مکتب فلسفی نام نهاد. در مورد دین نیز تعریفهای
گوناگونی ارائه شده است؛ بهطوری که نمیتوان تعریف واحدی از آن ارائه داد؛ از این
رو برخی دین پژوهان کوشیدهاند ابعاد گوناگون دین یا مشخصههای دینساز را مطرح
کنند؛ بنابراین، ما باید در فلسفه دین تعریف خاص خود را از دین ارائه دهیم.
سرانجام بر اساس تعریفهای گوناگون از فلسفه و دین، سعی شدهاست تعریفی از فلسفه
دین ارائه شود که اشکالات کمتری داشتهباشد:
فلسفه دین، فعالیتی عقلانی در جهت معقولیت و توجیه مولفهها یا آموزههای اصلی دین
و سازواری آنها با یکدیگر یا در جهت نفی آنها و نیز ارزیابی نقادانه از آنها
است.
خلاصه ماشینی:
"از اینرو فیلسوفان دین بهطور عمده میکوشند از بعدی که جنبه اصلی دارد بحث و بررسی کنند؛ برای مثال، شلایر ماخر اعتقاد دارد آنچه در دین اصل است، بعد تجربی دین است و تمام ابعاد دیگر حتی بعد آموزهای تابع این بعد تجربی هستند؛ بنابراین، همه آنها را باید در پرتو بعد تجربی تقسیر کرد یا کانت بر آن است که بعد اخلاقی دین محور اساسی است و همه ابعاد دیگر دین را باید بر اساس بعد اخلاقی تجزیه و تحلیل کرد؛ ولی اگر دینپژوهی معتقد باشد تمام ابعاد دین مانند پیکر موجود زنده وحدت ارگانیکی دارند و نمیتوان یک بعد را بر دیگری مقدم داشت، باید همه ابعاد دین به یکسان مورد توجه قرار گیرند؛ اما فیلسوفان دین بهطور عمده بر جنبه آموزههای دین تأکید میکنند و این امر میتواند به علل ذیل باشد: 1.
اگر چنین تعریفی از فلسفه دین را بپذیریم، در آن صورت متفکرانی که به معقولیت و توجیه مولفههای اصلی دین میپردازند و برای آنها استدلال ارائه میدهند و همچنین کسانی که میکوشند سازواری آموزهها را نشان دهند یا متفکرانی که میکوشند نشان دهند برخی یا همه گزارههای اصلی دین نامعقول و ناموجه است و بین آموزهها، ناسازواری وجود دارد یا متفکرانی که میان این متفکران ارزیابی میکنند و نقاط قوت و ضعف این دیدگاهها را نمایان ساخته و در آخر یا از یکی از این دیدگاهها دفاع میکنند یا دیدگاه دیگری ارائه میدهند همه در زمره فیلسوفان دین هستند؛ پس بر اساس این تعریف، فیلسوف دین که به توجیهگزارههای دین و سازواری بین آنها میپردازد با متکلم فرق چندانی ندارد، زیرا متکلمان نیز در پی آن هستند تا آموزههای اصلی دین را توجیه کنند و نیز سازواری این آموزهها را نمایان سازند؛ بنابراین، هر گونه تفکر عقلانی در باب دین که به اثبات و تحکیم یا نفی گزارههای دینی بینجامد فلسفه دین خواهد بود."