چکیده:
تعاریفی که از کلمه مدیریت وجود دارد نشان میدهد که ماهت وجودی آن از کنار هم قرار گرفتن و ترکیب شدن چندین عامل بر مدار هدف یا هدافی مشخص شکل میگیرد.به این معنا و با رویکردی استراتژیک میتوان مدیریت آموزش را بر مبنای ارتباط بین ماموریت و استراتژی سازمان با نیازهای آموزشی نیروی کار حال و آینده تعریف نمود.این رویکرد به سزامان کمک میکند تا اطمینان یابد که آیا میتواند برنامههای کسب و کاز آتی خود را در قالب هدفهای مالی،تولیدی،ترکیب فرآوردهها،فنشناسیها و منابع مورد نیاز بخویب تعریف و به مرحله اجرا درآورد؟مبنای نظری این کار،تلفیق عملی نظام آموزش و فرایندهای آن با استراتژیها راهبردی سازمان است و بر این اساس اگرچه نظام آموزش باید قادر باشد ضمن پاسخگویی به سوالات کلیدی و بررسی شیوههای بهبود عملکرد کیفی کارکنان،با فرصتها و تهدیدات محیطی،هماهنگی مناسب پیدا و ماموریت خود را در شرایط مختلف،منطبق با راهبرد کلی سازمان ایفا نماید ولی باید پذیرفت که بدون انجام مدیریت مناسب که مبنای آن تفکر استراتژیک است امکان برنامهریزی و اجرای متعهدانه وجود نخواهد داشت و طبیعی است آن دسته از برنامههایی که فاقد این مبنا باشند،از اثربخشی لازم برخوردار نبوده و بالطبع تامینکننده اهداف سازمان نیز نخواهند بود.مولف در این مقاله بر آن است تا ضمن بررسی چگونه تعامل نظام آموزش کارکنان و استراتژیهای سازمانی،به تشریح مدیریت آموزش و نقش آن در این فراند بپردازد.
خلاصه ماشینی:
"این رویکرد به سزامان کمک میکند تا اطمینان یابد که آیا میتواند برنامههای کسب و کاز آتی خود را در قالب هدفهای مالی،تولیدی،ترکیب فرآوردهها،فنشناسیها و منابع مورد نیاز بخویب تعریف و به مرحله اجرا درآورد؟مبنای نظری این کار،تلفیق عملی نظام آموزش و فرایندهای آن با استراتژیها راهبردی سازمان است و بر این اساس اگرچه نظام آموزش باید قادر باشد ضمن پاسخگویی به سوالات کلیدی و بررسی شیوههای بهبود عملکرد کیفی کارکنان،با فرصتها و تهدیدات محیطی،هماهنگی مناسب پیدا و ماموریت خود را در شرایط مختلف،منطبق با راهبرد کلی سازمان ایفا نماید ولی باید پذیرفت که بدون انجام مدیریت مناسب که مبنای آن تفکر استراتژیک است امکان برنامهریزی و اجرای متعهدانه وجود نخواهد داشت و طبیعی است آن دسته از برنامههایی که فاقد این مبنا باشند،از اثربخشی لازم برخوردار نبوده و بالطبع تامینکننده اهداف سازمان نیز نخواهند بود.
این باور به سازمان کمک میکند تا اطمینان یابد که آیا میتواند برنامههای آتی کسب و کار خود را در قالب هدفهای مالی،تولیدی، ترکیب فرآوردهها،فنشناسیها و منابع مورد نیاز بخوبی به اجرا در آورد؟مبنای نظری این کار،تلفیق نظام آموزش و فرایندهای آن با استراتژیهای راهبردی سازمان است و بر این اساس اگرچه نظام آموزش باید قادر باشد ضمن پاسخگویی به سوالات کلیدی و بررسی شیوههای بهبود عملکرد کیفی کارکنان،با فرصتها و تهدیدات محیطی،هماهنگی مناسب پیدا و رسالت خود را در شرایط مختلف و منطبق با سیاست کلی سازمان ایفا نماید ولی باید پذیرفت که بدون انجام مدیریت مناسب آموزش که مبنای آن تفکر استراتژیک سازمان است امکان برنامهریزی و اجرای متعهدانه وجود نخواهد داشت و طبیعی است آن دسته از برنامههایی که منطبق با استراتژیی نبوده و از یک سیستم مدیریتی قوی بهره نمیبرند،مطمئنا در زمینههای نیازسنجی،برنامهریزی و ارزشیابی فاقد اثربخشی لازم بوده و بالطبع تامینکننده اهداف سازمان نیز نخواهند بود."