چکیده:
استقرای بدبینانه، برهان معجزه نبودن، رئالیسم، ضد رئالیسم،
خلاصه ماشینی:
"لائودن در بحث خود بر این نکته تأکید میورزد که نظریههای علمی بسیاری در تاریخ علم وجود داشته است که در زمان خود، کفایت تجربی خوبی داشته، ولی بعدا غلط بودنشان آشکار شده است.
حال پرسش این است که: آیا رئالیستها میتوانند در برابر برهان لائودن، دفاع قانعکنندهای به دست دهند؟ بررسی استقرای بدبینانه اگر سخن لائودن درست باشد، تاریخ علم با ادعای رئالیستها نمیسازد و آنها نمیتوانند از برهان «هیچ معجزهای در کار نیست» در جهت دفاع از موضع خود، بهره ببرند.
لائودن برای رسیدن به این هدف، مقایسهای میان نظریههای گذشته و حال انجام میدهد و از این مقایسه، دو نتیجه میگیرد: الف) اگر صدق (تقریبی) نظریههای موفق کنونی را بپذیریم، به این نتیجه میرسیم که نظریههای قدیمی صادق نبودهاند؛ چون اکنون مشخص شده است که هویات مفروض در آنها وجود ندارند، وگرنه قوانین و مکانیسمهای آنها قسمتی از توصیفات نظری کنونی بود.
رئالیستها در دفاع از موضع خود چه راهی را میتوانند در پیش گیرند؟ یک راه این است که بگویند نظریههای قدیمی از لحاظ تجربی موفق بودند، و هرچند امروز غلط شمرده میشوند، اما با وجود این تقریبا صادقاند.
البته منظور، این نیست که آنها نسبت به کالریک تلقی ابزارانگارانه داشتند، بلکه معنای سخن این است که از نظر سمانتیکی، نسبت به کالریک، تلقی رئالیستی داشتند؛ ولی از حیث معرفتی، شواهد و قرائن قطعی دال بر وجود چنین جوهر مادی در دست نداشتند از اینرو درباره آن از روی احتیاط اظهار نظر میکردند و اتفاقا این رویکرد آنها معقول بود؛ چون اولا نظریة کالریک از توضیح برخی پدیدهها مثل ایجاد گرما توسط اصطکاک ناتوان بود، و تلاشهای انجام شده در این زمینه، حاصلی جز فرضیههای استعجالی (ad-hoc) نداشت؛ ثانیا در نظر گرفتن یک جوهر مادی به نام کالریک برای گرما، برای قوانین کالریمتری اساسی نبود."