چکیده:
همپل در این مقاله، ملاکهای معناداری تجربهگرایان را در سه دسته جای میدهد. اول آنها که میخواهند ملاکی برای معناداری تکتک جملات مطرح کنند، دوم آنها که بهدنبال معناداری الفاظ جملات هستند و سوم آنها که نظامهای متشکل از جملات را معنادار میدانند. او ملاکهای دو دسته اول را نقد و رد میکند. برخی از ملاکهای دسته سوم هم بهنظر او همین سرنوشت را دارند. او در انتها میگوید به هرحال باید معنا به یک نظام نسبت داده شود ولی معناداری نظامها تشکیکی است و با توجه به معیارهایی خاص میتوان درجهای از معناداری را به یک نظام نسبت داد. ولی بههرحال ابهامهایی برای مقایسه معناداری نظامها (مثلا متافیزیکی در برابر علمی) وجود دارد که باید برطرف شوند.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین براساس ملاک مورد نظر، S1 فاقد معنای تجربی است و همینطور همة جملات دیگری که ادعای بیان نظمهای فراگیر یا قوانین کلی را دارند؛ و چون جملاتی از این نوع، بخشی لازم از نظریههای علمی را تشکیل میدهند، شرط اثباتپذیری را باید از این حیث بیش از حد محدودکننده در نظر گرفت.
اینک به جای تلاش برای اینکه بدیلی را جایگزین (2ـ4) کنیم، باید این را بپذیریم که معنای معرفتی یک نظام تشکیکی است: نظامهای معنادار طیفی را شامل میشود، از نظامهایی که همة واژگان غیرمنطقی آن از الفاظ مشاهدهای تشکیل شدهاند تا نظریههایی که صورتبندی آنها خیلی زیاد از برساختهای نظری استفاده میکند تا نظامهایی که تقریبا هیچ ربطی به یافتههای تجربی بالقوه ندارند.
بنابراین مثلا جملة S1 «زبان بزرگترین دایناسور در موزة تاریخ طبیعی نیویورک آبی یا سیاه بود» بهمعنای ما کاملا اثباتپذیر است؛ چون جمله S1 نتیجة منطقی S2 «زبان بزرگترین دایناسور در موزة تاریخ طبیعی نیویورک آبی بود» است و S2 بهمعنایی که هماینک به آن اشاره شد، جملهای مشاهدهای است، و اگر مفهوم اثباتپذیری علیالاصول و مفهوم کلیتر تأییدپذیری علیالاصول، که بعدا ملاحظه خواهیم کرد، اینطور تفسیر شود که معطوف است به شواهد منطقا ممکن بیانشده با جملات مشاهدهای، پس این هم نتیجه میشود که مجموعة جملاتی که اثباتپذیر یا حداقل تأییدپذیر هستند، علیالاصول شامل اقوالی مثل این میشود که سیارة نپتون و قارة جنوبگان (قطب جنوب) قبل از اینکه کشف شوند وجود داشتهاند و اینکه اگر از جنگ اتمی جلوگیری نشود به انهدام این سیاره منجر خواهد شد."