چکیده:
در جهان اسلام راه حلهای بسیار متفاوتی نسبت به مسئلة ارتباط علم و دین مطرح شده است. این مقاله، برخی از دیدگاههای مطرح در میان متفکران مسلمان را بیان کرده و به ارزیابی آنها پرداخته است. برخی از این راه حلها عبارتاند از: استخراجپذیری علوم از نصوص دینی، تفکیک بعد ازلی و بعد روحی، تقدم یقینی بر ظنی، تفسیرپذیری مطلق نصوص دینی، ابزارانگاری. نگارنده به ارزیابی این راهحلها پرداخته است و اعتقاد دارد که برای حل این مسئله هم باید نظریة پرتوانی درباب فهم نصوص دینی و هم علمشناسی و معرفتشناسی علم منقح در دست داشت. از این گذشته، نگارنده معتقد است که نظریههای علمی را نباید توصیف تحتاللفظی عالم واقع دانست.
خلاصه ماشینی:
"نگارنده به ارزیابی این راهحلها پرداخته است و اعتقاد دارد که برای حل این مسئله هم باید نظریة پرتوانی درباب فهم نصوص دینی و هم علمشناسی و معرفتشناسی علم منقح در دست داشت.
از اینرو هیچ سخنی درباب نظریههای علمی نباید گفت و آنها را باید به معنای تحتاللفظی کلمه پذیرفت؛ فقط باید سراغ نصوص دینی رفت و هرچه مخالف به نظر میرسد براساس این نظریهها تفسیر و تأویل کرد.
(سروش، 1374: 219) و نیز در جای دیگر به طور صریح آمده است: از پیر دوئم فیلسوف و فیزیکدان فرانسوی آوردیم که فرضیات علمی را، ابزارهایی برای تنظیم حوادث میدانست و علم خود را صریحا پوزیتیویستیک میشمرد و بروز تعارض میان کلیسا و گالیله را امری اجتنابناپذیر مییافت و بر آن بود که اگر گالیله به ابزاری بودن نظریة کپرنیک وقوف و اعتقاد داشت، آن نزاع بیحاصل را دامن نمیزد و چندان رسوایی و دشواری بهبار نمیآورد.
(همان: 230 ـ 229) جالب توجه اینکه برخی در زمان خود دوئم گمان بردند که او ابزارانگاری را به خاطر نجات دادن مسیحیت طرح کرده است، ولی راه حل دوئم برای تعارض مذکور این بود که قلمرو مابعدالطبیعه از قلمرو علم جدا است و دین به قلمرو مابعدالطبیعه تعلق دارد.
این سخن بدین معنا نیست که نظریه که با دین ظاهرا به تعارض میافتد نادرست است، بلکه اگر این نظریه توفیقاتی داشته و از عهده تبیین برخی پدیدهها برآمده و بهطور کلی از بوتة آزمون جان سالم به در برده است، راست است و بهرهای از حقیقت دارد."