چکیده:
پیکاک در این مقاله دیدگاهی را مورد بحث قرار میدهد که تحویلگرایی نام گرفته است. برطبق تحویلگرایی، علم طبیعت سطوح و چهرههای مختلفی دارد که هریک از علوم به بررسی آنها میپردازد و ما میتوانیم همة سطوح واقعیت را به یک سطح و کار همة علوم را به علم واحدی تقلیل و تحویل دهیم. مقاله این دیدگاه و نظریات مرتبط با آن را مورد بحث قرار میدهد.
خلاصه ماشینی:
"میتوان چهار «مرتبه» کانونی زیر را از یکدیگر تمیز داد: جهان فیزیکی- که عرصه آن را میتوان، از یک نظر، تمام پدیدهها دانست، زیرا همه چیز از ماده-انرژی در جاگاه- تشکیل شده است؛ کانون علوم فیزیکی ارگانیسمهای زنده- کانون علوم زیستی (با «جعبه» مخصوصی برای علوم کلیدی عصبی) رفتار ارگانیسمهای زنده- کانون علوم رفتاریفرهنگ بشری هرچند در درون برخی از این چهار مرتبه مورد نظر، میتوان قسمتهایی از سلسله مراتبهای جزء-کل را یافت (نگاه کنید به شکل تفصیلی 2 که به صورت ضمیمه به این مقاله پیوست شده است و در آن پیکانهای توپر افقی، این رشتهها را نشان میدهند)، این ویژگی سلسله مراتبی کل-جزء در روابط جهان طبیعی، در روابط میان مراتب بالاتر و فروتر در شکلها، آشکارتر است.
با توجه به بحث ما در بارة واقعیات زیستمحیطی که تکامل را شکل میدهند (معرفتشناسی تکاملی)، آیا این بدان معنا نیست که این ارزشهای اجتماعی و شخصی که در قواعد اخلاقی درج و در گرایشهای اخلاقی نقش گردیدهاند، بخشی از واقعیاتی هستند که ما انسانها باید با آنها سر و کار داشته باشیم و باید آنها را در نظر بگیریم یا در غیر این صورت بمیریم؟ این نقش ادیان انسانیت در تکامل اجتماعی ـ فرهنگی، که به طرزی فزاینده مورد پذیرش قرار گرفته است، حاکی از وجود ارزشهایی است که نظام ـ واقعیتی را تشکیل میدهند که انسانها از خطرات بالفعل آن غفلت میورزند: هیچ نکتهای که در علم اجتماعی آموخته شده باشد، پرسیدن این را منع نمیکند که آیا چیزی تعالیبخش در عالم انسانی وجود دارد، چیزی قدسی که نیروی کشش خود را بر جامعه اعمال نماید و بتوان از آن جهانهای طبیعی انسانی را استنتاج نمود."