چکیده:
مساله استقراء یکی از مسایل مهم در فلسفة علم است. هارمن در این مقاله ادعا میکند که استقرای شمارشی صورت معتبری از استدلال غیرقیاسی نیست و اگر هم در موردی صورت معتبری باشد، نوع خاصی از استدلال است که میتوانیم آنرا استنتاج از راه بهترین تبیین یا قیاس فرضی بنامیم. وی این نوع استدلال را با مثالهایی توضیح میدهد و مکانیسم آنرا روشن میسازد.
خلاصه ماشینی:
"شاید موجه به نظر آید (دست کم در بدو امر) که استنتاج این گزاره از قرائن پراکنده که خدمت کار آن کار را انجام داده، به عنوان استفاده پیچیده از استقرای شمارشی توصیف شود اما درک نحوه دقیق انجام جزئیات چنین استنتاجی، دشوار است.
استدلال من عبارت است از: (1) استنتاجهایی وجود دارند که نمیتوان آنها را [نتیجه] کاربستهای استقرای شمارشی محسوب داشت اما (2) اگر این موارد را به عنوان استنتاجهای از راه بهترین تبیین توصیف نماییم، میتوانیم توضیح دهیم که چه وقت سزاوار است استنتاجهایی صورت گیرد، استنتاجهایی که به ظاهر کاربستهای استقرای شمارشی هستند.
من دو نوع متفاوت از معرفت (معرفت ناشی از مرجعیت و معرفت ناشی از تجارب ذهنی افراد دیگر) را مد نظر قرار داده، نشان میدهم که چگونه این حکم معمولی که چه وقت معرفت وجود دارد و چه وقت وجود ندارد، برحسب این باور که استنتاج مذکور باید از شرط صدق استفاده نماید، تفسیر میشود.
در مثال نخست، استنتاج میکنیم که بهترین تبیین از خواندن معمولی و شنیدن معمولی، تنها با کمک این فرضیه ارائه میشود که شهادت به دست آمده از اظهارات فرد متخصص است بدون اینکه دچار لغزش لسانی شده یا خطای چاپی داشته باشد.
به این منظور از دو استدلال استفاده نمود: (1) میتوانیم بهتر تفسیر نماییم که چه وقت مناسب است استنتاجاهایی نماییم که به ظاهر کاربستهای از استقرای شمارشی هستند و این کار از طریق توصیف این استنتاجها به عنوان مصادیق استنتاج از راه بهترین تبیین صورت میگیرد و (2) میتوانیم تفسیر بهتر از برخی شرایط ضروری داشتن معرفت ارائه نماییم (مثلا، معرفتی که ناشی از مرجعیت است یا ناشی از تجارب ذهنی به دست آمده از طریق مشاهده رفتارهای او)، اگر این شروط را برحسب شروط صدق تبیین نماییم و اگر استنتاج زیربنای معرفت را استنتاج از راه بهترین تبیین بدانیم، نه استقرای شمارشی."