چکیده:
هدف مقاله، نه صرفا معرفی یکی از رجال دوره قاجار بلکه بررسی وضع گفتمان «اصلاحات» در کشور و نسبت آن با افکار و آثار میرزا ملکمخان بعنوان اولین لیبرال برجسته ایران است. با مطالعه برخی دیدگاهها و تاکتیکهای او میتوان مختصات اصلی اصلاحطلبی در مدل لیبرال ـ سرمایهداری و تجربی مسلکی را بطور مختصر، شمارش و ارزیابی کرد. مقاله میکوشد و بدون آنکه صحنه تاریخ مشروطیت را سیاه و سفید ببیند، به ارزیابی واقعبینانهای از وضعیت تفکر اجتماعی در ایران دست یابد:
خلاصه ماشینی:
"از این لحاظ ملکم نه فقط یکی از اولین تحصلی مسلکان ایران است، بلکه به طور حتم یکی از بنیانگذاران «اصالت تجربه»(41) در این سرزمین بهشمار میرود، ولی در آثار ملکم بین مفهوم قانون و مفهوم آزادی تقارب زیادی نشان داده شده است و مسأله آزادی را بهعنوان برابری در مقابل قانون مطرح کرده است و اهمیت این موضوع در تمام رسائل او بهخوبی به چشم میخورد و همین امر را بهعنوان فصل ممیز افکار ملکم بیشتر از فلسفه تحصلی میتوان به کاربرد که خود معنای عامی نیز دارد و صریحا او را پیرو نحله «آزادی اقتصادی»(42) دانست.
از این لحاظ افکار ملکم به فرهنگ نسلهای ترقیخواه بعد از او صدمه فراوانی زده است، با در نظر گرفتن این موضوع درست است که ناظمالاسلام کرمانی گفته است: «مقام پرنس ملکم خان در ایران همان مقام ولتر و ژان ژاک روسو و هوگو است در ملت فرانسه»(52) و ظل السلطان او را «فیلسوف و معلم اول و مثل ارسطاطالیس و افلاطون آن روز و بلکه از آنها برتر(53)» خوانده است، ولی با قاطعیت میشود معتقد بود که گفتههای میرزا ملکم کوچکترین تأثیری از فلسفه ندارد و به هیچ روی شایسته عنوان «فیلسوف» و حتی عنوان «فلسفهدان» نیست.
هم چنانکه در لیبرالیسم غربی نویدهایی همچون محتوای حقوق بشر، آزادی، برابری، برادری، از خواست طبقه خاصی که از اواخر قرن هیجدهم و در تمام مدت قرن نوزدهم به بیان آنها میپرداخت فراتر میرفت، به همان صورت، بعضی از گفتههای ملکم نیز از نیت واقعی او تجاوز کرده است و در تاریخ معاصر ایران در صدر مشروطیت، همچون ندای عدالت و مقدمهای برای برقراری آزادی جلوهگر شده است، ولی با گذشت زمان همین گفتهها نیز چون فاقد ابعاد اصیل تفکر است امروز تمهیدی برای ایدئولوژی استعمار نو بهنظر میرسد."