چکیده:
پا فشاری کلیساهای قرون وسطا با انحصاری کردن علم و دین در اختیار و خدمت کلیسا، باور استفاده ابزاری کلیسا از حربه دین در برابر حق آزادی، بهره برداری از علم و در نتیجه پیشرفت و سعادت بشر را در ذهن انسان غربی گسترش داد و تقویت بخشید تا آن جا که مردم را با چالش بزرگ انتخاب میان دین و آزادی و پیشرفت رو به رو کرد. به حاشیه رفتن دین و باورهای الاهی از زندگی بشر غربی در عصر مدرنیسم و جایگزین کردن انسان به جای خدا در راس هرم هستی با اصالت بخشیدن به انسان، در حقیقت از یک سو حاصل افراط گری های کلیسای کاتولیک در پیش از رنسانس و از سوی دیگر در کج فهمی انسان غربی محدود و محصور شده بود که منشا و علت العلل تمامی مشکلاتش را نه در رفتارهای غیر عقلانی کشیش ها بلکه در اصل دین تصور می کرد. غرب اگر چه در دوران مدرنیسم با توجه و اتکا به فلسفه و باورهای اومانیستی اش به پیشرفت های مادی و صنعتی قابل توجهی دست یافت، ولی خلا های حاصل از بی توجهی به معنا و باورهای معنوی، او را با معضل جدید بی هویتی و پوچ گرایی روبه رو ساخت؛ معضلی که روزبه روز گسترش و عمق یافت و باورهای اومانیستی را با پرسش های جدی روبه رو ساخت. رشد روز افزون تمایلات معناگرایانه در غرب بویژه در دهه اخیر در حقیقت واکنش مثبت انسان غربی به پرسش های بی پاسخی است که عمدا سال ها از آن ها دور نگاه داشته شده بود. اما این که پاسخ به نیازهای معنوی انسان غربی چگونه پاسخی باید باشد، مشکل بعدی متفکران غربی بود که با آن روبه رو هستند. امروزه در سراسر دنیا از شیوه ها و ابزارهای مختلفی در جهت گسترش یک ایده و تفکر استفاده می شود که در آن میان سینما به دلیل گستره وسیعی که دربرگرفته و میزان محبوبیت و مقبولیتی که در بین مردم دارد، از جایگاه ویژه ای برخوردار است.
خلاصه ماشینی:
"اما اینکه تفسیر متفکران و اندیشمندان غرب از امور متافیزیکی و معنوی چه بوده و اساسا معناگرایی از نگاه آنان به چه چیزهایی اطلاق میشود، موضوع بسیار مهم و محور اصلی مبحث بالا است که با توجه به تحلیل و بررسی برخی فیلمهای تولید شده در سینمای هالیوود و ایران دنبال میشود.
مخاطب در فیلم دیگران با این تفکر روبهرو میشود که زندگی پس از مرگ برخلاف آن چه که در ادیان الاهی بر آن تأکید میشود، همچنان حالت طبیعی خود را ادامه میدهد، بیآنکه بحثی از بهشت برای صالحان و دوزخ برای ستمکاران و گناهکاران وجود داشته باشد.
آلخاندرو با تکیه بر باورهای دین جدید که برگرفته از عرفانهای سرخپوستی و بودایی است، اگرچه بر زندگی پس از مرگ صحه میگذارد اما از آن به عنوان راهی در ادامه زندگی دنیایی و درست با همان المانها و خاستگاههای زندگی مادی یاد میکند که در آن عذاب برای بنده گناهکار بیمعنا بوده و اساسا چنین باورهایی، خرافاتی هستند که از سوی ادیان الاهی به مردم متدین تلقین میشود!
اگرچه رویکردهای معنوی برای انسان غربی که قرنها محصور در مادهنگری افراطی بوده، پدیده مبارکی است و در حقیقت با تقویت و حرکت به سوی سینمای متافیزیک، به نیازهای معنوی خود پاسخ داده است، اما پیروی بیتدبیرانه از این رویکرد غرب در سینمای شرق که براساس باورهایش لحظهلحظه زندگی بشر آمیخته با معنویت است، تقلید کورکورانه و عبثی است که حاصلی جز انحراف عقاید و خارج شدن از مسیر در پی ندارد."