چکیده:
مبحث وحدت و کثرت از دیرباز مورد توجه فلاسفه و متکلمان شرق و غرب بوده است و هر مکتبی براساس نگرشهاس خود به این موضوع پرداخته است.ما در این مقاله با استفاده از سخنان امام عارفان به تحلیل این معضل پرداختیم.ابتدا معانی واحد را که حضرتش در روایتی بیان کردهاند به تفصیل مورد بحث قرار دادیم و علل و وجوه عقلی برخی معانی واحد را که اطلاقش بر خداوند سبحان جایز است و همچنین مواردی را که اطلاق آن بر خداوند جایز نیست تبیین نمودیم.وحدت حقه حقیقیه نافی هر نوع تعدد و کثرت است و در عین حال با همه کثرات معیت قیومی دارد.براساس این وحدت صفات ثبوتی حق تعالی مشتمل بر همه کمالات و اوصاف جمال و کمال خواهد بود بدون اینکه بین صفت و موصوف تمایزی باشد.تنها وجود باری تعالی است که در عین وحدت،کثیر و در عین کثرت،واحد است بگونهای که وحدتش مانع از کثرت،و کثرت اسمایی و صفاتی او مانع از وحدتش نخواهد بود.حیث و حدت و کثرت،اول و آخر و ظاهر و باطن یکی است،در حلی که در ماسوی الله چنین نیست.چراکه همه ممکنات چند حیثیتی هستند.انواع معیت،چه معیت حقی و چه معیت خلقی،به تفصیل،با استناد به آیات و سخنان حضرت در نهج البلاغه و روایات مأثوره،تحلیل شده است.
خلاصه ماشینی:
"خداوند نه داخل در اعداد و موجودات است نه مبدأ آنها"الاحد بلا تأویل عدد"(صبحی صالح،خ:212/251)یکی است ولی نه به معنای وحدت عددی؛یعنی نه بدین معنا که او را موجودی بدنی و مظهر او را نیز موجودی دیگر از همان سنخ،بلکه باید او را از جمیع جهات واحد دانست(آملی).
بنابراین چون حق تعالی خالی از هرگونه کثرتی است در قلمرو اعداد که حاکی او کثرتاند،نمیگنجد،برهمین اساس نظر به ذات و حقیقت بحث او میفرماید:"و کمال الاخلاص له نفی الصنفات عنه" (صبحی صالح«93/1)بعضی مراد او تعبیر مولا را نفی سفات زائد بر ذلت دانستهاند که در مقام و مرتبهء خود این سخن صحیح مینماید ولی بعضی او اهل معرفت نفی صفات را توجیهی دقیق و ظریف نموده و گفتهاند:چون که ذات حق مجهول مطلق و غیب صرف است.
حضرت(ع)در تأیید سخن خود برای رفع توهم و تنزیه مقام ذات از شائبهء وحدت عددی از آیه قرآن استشهاد فرموده که خداوند میفرماید" لقد کفر الذین قالوا ان الله ثالث ثلاثه و مامن اله الا اله واحد "،به راستی کافر شدند کسانی که گفتند خداوند سومی آن سه تاست(اب،ابن،روح القدس)و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست(مائده37/).
از فروع این بحث کیفیت معیت حق تعالی با مخلوقات است که در بسیاری از خطب نهج البلاغه به معیت حق با جهان آفرینش اشاره شده است که برای نمونه به بعضی از این فقرات اشاره میگردد:"مع کل شی لا بمقارنه و غیر کل شی لا مبزایله":با همه اشیاء است نه اینکه با آنها قرین باشد و مغایر با آنهاست نه اینکه از آنها بیگانه و جدا باشد(صبحی صالح،4/1)."