خلاصه ماشینی:
چیزی که قبلا در تفکر«دکارت»در آغاز عصر جدید به صورت تقابل میان دو«جوهر»متفاوت «روح»و«ماده»طرح گردیده بود که بعدها این تقابل منتهی به چالش و تعراض نحوهء تبیین رابطهء«ذهن»با«عین»و یا«سوبژه»یا«ابژه»در تفکر فلسفی غرب میگردد که در نهایت با نوعی بنبست و معضل لاینحل و تشکیکآفرین معرفتشناخت و انسانشناختی و نیز در عرصه معرفت به جهان طبیعت و علوم تجربی و ظهور یک سلسله تناقضات عمیق فکری-تاریخی و بحران فراگیر در همهء ساحات معرفت فلسفی، علمی و حتی دینی مواجه گردید که بیشترین تاثیر آن در عرصهء ارتباط انسان با انسان بویژه در دو قرن اخیر بروز نموده استبه صورتی که در تفکر و تمدن غرب میانی برخی«حقوق طبیعی» و«مدنی»اهنسان در نهایت تعارضاتی عمیق وجود دارد یعنی میان دو ساحت وجود فردی و اجتماعی او حتی بعد از ظهور نظریههای مبتنی بر«قرارداد اجتماعی»و تحقق انقلابات دموکراتیک مشهور در دو سدهء اخیر،تناقضی بنیادین میان احساس خودخواهی و انگیزهء منفعتطلبی ناشی از ان و جلب سود شخصی و یا طبقاتی قدرتآفرین تا به سرحد استثمار و انواع تبعیض پنهان و پیدا با اصل لزوم رعایت حقوق دیگران پدید آمد از اینرو فلاسفهء بزرگ لیبرال غربی برای تحکیم مبانی و تحقق عدالت و تعدیل خودخواهی افراد و طبقات منفعتطلب در جوامع مغرب زمین و تحقئقه سه اصل آزادی، برابری و برادری در سایه حکومتهای لیبرال و یا سوسیال دموکرات و تمهیدات خاص آنها از جمله اصل تفکیک قوا و سایر اصول قانون اساسی بر این،تکیه اساسی بر اصل و نقش بنیادین نظام تعلیم و تربیت علمی و عقلانی -بدور از هر نوع تعصبات مذهبی و یا خرافههای معتقدات قرون وسطایی و اسطورهای غیرواقع بینانه-دانستهاند.