چکیده:
مقاله حاضر در صدد مروری بر تحول تاریخی مفهوم عدالت در اندیشه بشری (و البته بدون ورود به سهم منابع اسلامی در این زمینه، که خود موضوع مقالاتی مستقل است) می باشد. بحث با بررسی دیدگاه فلاسفه باستان درباره عدالت آغاز می شود و با نوآوری های دین مسیحیت در خصوص مفهوم عدالت ادامه می یابد. در مرحله بعدی، نوآوری های اندیشمندان عصر مدرنیته در تحول مفهومی عدالت به بحث گذاشته می شود و در پایان به نوآوری های دو فیلسوف معاصر پرداخته خواهد شد. هدف نهایی مقاله حاضر، ابطال مغالطه «عدالت، یک مفهوم عقلانی محض و مقدم بر احکام شرعی است» می باشد. اگر این طور است که عقل محض، سخنی روشن و مسلم درباره عدالت ندارد و عقل گرایان در طول تاریخ، برداشت هایی مختلف و گاهی متضاد از عدالت داشته اند، پیروان قرآن کریم و احادیث شریف، باید به کشف «مفهوم سازی» خاص منابع اسلامی درباره عدالت بپردازند و آن را در قله ارزش های اجتماعی جای دهند، نه مفاهیم افلاطونی و سیسرونی و نه رالزی و نوزیکی را.
خلاصه ماشینی:
"در تعریفی دیگر،آگوستین،بحث از مفهوم عدالت در نزد سیسرون را به میان میآورد و آن را اینطور تعریف میکند:"عدالت،به عنوان یک اصل مسلم،عبارت از فضیلتی است که آنچه هرکس شایستگی آن را دارد،به وی میدهد"لکن،ضمن پذیرش تعریف سیسرونی از عدالت،به وی اعتراض میکند که چطور اگر انسانی،مال دیگری را از وی بگیرد و آن را به کسی دیگر که استحقاق آن را ندارد ببخشد،بهطور مسلم، مرتکب بیعدالتی و ظلم شده است،لکن اگر انسانها از خداوند متعال که مالک حقیقی آنها است،روگردان شوند و در خدمت ابلیس درآیند،بیعدالتی مرتکب نشدهاند؟12 برپایه تعریف سیسرون،عدالت به معنای اعطای آنچه هرکس شایستگی آن را دارد به وی میباشد.
عدالت به معنای خاص و تنگ که مربوط به توزیع سودها و زحمتهای زندگی اجتماعی میان افراد میشود به نوبه خود به دو نوع قابل تقسیم است:"عدالت محافظهکارانه" ii و"عدالت آرمانی" iii .
وی اصول عدالت را در دو اصل،خلاصه میکند:اصل اول عدالت رالزی عبارت از"حقوق و آزادیهای برابر"،و اصل دوم آن شامل"برابری فرصتها"و نیز"سودمند بودن نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی برای محرومترین افراد جامعه"میشود.
بنابراین،بیتردید از دیدگاه رالز،برآورده نمودن نیازهای اساسی انسانها در درجه نخست اهمیت قرار دارد؛پس از آن نوبت به توزیع برابر حقوق و آزادیهای فردی میرسد؛سپس جای تضمین برابر فرصتها برای دستیابی به مناسب سیاسی و اجتماعی خواهد بود؛و در آخر،افزایش نابرابر سودهای اجتماعی به گونهای که به سود محرومترین افراد جامعه تمام شود."