چکیده:
سؤال از چیستی امنیت و عناصر دخیل در امنیتی شدن پدیده ها موضوعی است که ذهن بسیاری از صاحب نظران مسائل امنیتی را به خود مشغول کرده است و برای تبیین ماهیت این پدیده و عناصر تاثیرگذار بر آن، رویکرد های متفاوتی به کار گرفته شده اند؛ از جمله رهیافت روانشناسی که با تکیه بر ذهنی بودن امنیت و با تمرکز بر فرآیند ادراک و شناخت ذهن انسان تلاش نموده است تا رفتارهای امنیتی انسان را توضیح دهد که تلاش های صاحب نظران و نظریه پردازان این دیدگاه منجر به تدوین و ارائه برخی از نظریه های امنیتی گردیده است که در این پژوهش به صورت یک مطالعه تطبیقی سعی خواهیم نمود با اشاره به برخی از این نظریه ها نشان دهیم چگونه ذهنی بودن مفهوم امنیت و فرآیند ادراک ذهنی انسان می تواند در چارچوبه نظریه های امنیتی توضیح دهنده رفتا ر های امنیتی و تصمیم گیری های مربوط به آن باشد. همچنین تاکید بر فرآیند ادراک و شناخت انسان و برداشت او از پدیده ها چه با دید روانشناسی و چه با دید فلسفه سیاسی، و نیز طرح یک نظریه اسلامی که مورد تاکید است، نشان می دهد که ادراک انسان و اعتباری که این فرآیند شناختی برای پدیده های امنیتی قائل است، عنصر مرکزی تجزیه و تحلیل و تبیین پدیده امنیت است.
خلاصه ماشینی:
"برای تبیین این مسئله ضمن تحلیل و بررسی چندین نظریه امنیتی با رویکرد روانشناسی،یک نمونه از نظریههای اسلامی که با رویکرد فلسفه سیاسی در باب امنیت مطرح شده است را نیز بررسی میکنیم و نشان خواهیم داد که در تمام این نظریهها ادراک انسان نسبت به امنیت،نقش اساسی دارد و در واقع،این برداشت از نوع روابط و مناسبات بین بازیگران و پدیدههاست که آنها را در چارچوب امنیت،قابل درک و تحلیل میکند؛لذا برای تبیین این هدف میباید به بررسی نقش ادراک و اعتبار در نظریههای امنیتی پرداخت.
71 بههرحال در یک نگاه کلی به این نظریه،چهار کلید واژه اصلی را میتوان مورد تأکید قرار داد که عبارتند از:ادراک انسان(به عنوان سیاستمدار و یا حاکم)،ارزش،سود و زیان،پاسخگویی که هر چهار کلید واژه این نظریه،چهار کلید واژه اصلی را میتوان مورد تأکید قرار داد که عبارتند از:ادراک انسان(به عنوان سیاستمدار و یاحاکم)،ارزش،سود و زیان،پاسخگویی که هر چهار کلید واژه این نظریه خروجی فرایند شناختی انسان i است که براساس آن هر فرد در محیط با مشاهده محرکی به آن پاسخ میدهد و این نظریه نشان میدهد که چگونه یک سیاستمدار یا تصمیمگیرنده براساس استنباطی که از پدیدههای محیطی دارد و یا برداشتی که از مفهوم سود و زیان در نزد او معتبر و با ارزش است، رفتارهای خاصی را بروز داده و تصمیمات بزرگ را اتخاذ میکند و یا هنگامی که احساس کند بدون اجبار به پاسخگویی میتواند براساس سود و زیان و یا ارزشی که برای تصمیمات خود قائل است تصمیمگیری کند؛در این صورت،امنیت و ناامنی براساس Cognitive process.
رویکرد نظریه آخر،کاملا سیاسی و اجتماعی است و مقوله دین نیز از همین منظر تحلیل شده است؛لذا مفاهیمی مانند امنیت و ناامنی و استبداد و ظلم و سایر مفاهیم مطرح در این چارچوبه،همگی براساس ادراکی است که انسان از مفهوم عدالت دارد و میتوان گفت که نظریه علامه طباطبائی در واقع بیانگر «صلح عدالت محور»در اجتماع(ملی و بین المللی)است."