چکیده:
به لحاظ شواهد تاریخی دغدغة رؤیت خدا به قبل از اسلام مربوط میشود. در اسلام نیز رؤیت خدا از همان آغاز دعوت به یگانهپرستی، یکی از دلمشغولیهای اصلی دعوتشدگان بود. دیدهنشدن خدای یگانه، در مقابل دیدهشدن بتهای مشرکان، دستاویزی برای مشرکان و معاندان در رهزنی تازة مسلمانان بوده است. اما جدای از این جدال که چندان دوام نداشت، خداپرستان و متفکران اسلامی نیز با یکدیگر بر سر این مسئله جدال داشتهاند. مهمترین مدافعان رؤیت در بین امت اسلامی، اشاعره هستند. آنان علاوه بر استناد به شواهدی از قرآن و روایات به توجیه عقلانی آن نیز پرداختهاند. در این بین روشن نبودن دیدگاه عرفا و نیز شباهتهای ظاهری بین آنان و اشاعره در برخی مسائل، زمینه را برای پیونددادن آنان به اشاعره و به نحوی دنبالهرو اشاعره قلمداد کردن آنان مساعد ساخته است. این نوشتار در صدد مقایسة دیدگاه اشاعره در این زمینه با نظرات ابنعربی است که پایهگذار و خبیر بیبدیل عرفان نظری شناخته میشود. برای این کار ابتدا نظرات و ادلة اشاعره معرفی و سپس سخنان ابنعربی در این زمینه تبیین شده است. در پایان نیز علاوه بر بررسی چند عبارت دوپهلوی ابنعربی، به نقدهای او بر اشاعره اشاره شده است.
خلاصه ماشینی:
"اما در آثاری که هماکنون از اشعری در دست ما است، وی به رؤیت حسی تصریح میکند و در ذیل آیة «وجوه یومئذ ناضرة * الی ربها ناظرة» (قیامت: 23-22) میگوید: «وقتی نظر همراه با وجه ذکر میشود معنای آن نظر با وجه یعنی نظر با چشمی است که در وجه قرار دارد» (اشعری، 1421: 40) و در یکی دیگر از آثارش بحث رؤیت را با این عنوان آغاز میکند: «الکلام فی اثبات رؤیة الله تعالی بالابصار فی الآخرة» و سپس در متن در اثبات رؤیت بصری و حسی و نفی رؤیت قلبی به تفصیل سخن میگوید (اشعری، بیتا: 21-30).
ابنعربی ابتدا از تسلیمبودن در برابر شرع در این زمینه سخن گفته است و سپس در برابر آرای دیگران از در انکار درآمده و نشان میدهد نظرات آنان نزد وی مقبول نیفتاده است، زیرا آنان تنها «نظر» را ملاک فهم این مسئله قرار دادهاند (ابنعربی، بیتا: 1/160)؛ حال آنکه دیدگاه وی که بیشتر مبتنی بر کشف است، با این ملاکها قابل سنجش نیست و باید با روشی خاص و در لفافه بیان شود.
1 اشاعره در مسئلة رؤیت حق از حدیث «ترون ربکم» رؤیت حسی را فهمیدهاند؛ اما این حدیث نزد ابنعربی به معنای فنای عبد از رؤیت خود است که با تجلی نور ذات حق حاصل میشود و مثال شمس 2 در روایت مزبور به همین واقعیت اشاره دارد و این معنی با آنچه اشاعره میگویند تفاوت زیادی دارد (ابنعربی، بیتا: 1/458)."