خلاصه ماشینی:
"84اما آنها توضیح ندادند که این انقلاب فرهنگی چگونه شکل خواهد گرفت بویژه در میان تودههای مردمی که به قول آنها غرق در جهالت هستند و آیا فقط با صرف توسعه مدارس و چاپ کتاب میشد آن مهم را برآورده کرد؟ به یاد بیاوریم که نویسندگان مجله نامه فرنگستان ضمن وقوف بر اهمیت فرهنگی بیهوده تحولات اجتماعی میگفتند که صبر پیشه کردن برای نتیجه دادن فعالیتهای فرهنگی بیهوده است،زیرا اینگونه تلاشها به کندی پیش میرود و به جای پرداختن به این مقوله باید به دیکتاتور صاحب آرمان و استبداد منور روی آورد تا مردم را مجبور به پذیرش فرهنگ جدید کند.
»85دارودسته مشفق کاظمی هرگز نگفتند اگر تودههای مردم از مشروطه چیزی نمیدانستند،آیا نخبگان قوم که اینک نردبان صعود دیکتاتور شده بودند بر مشروطه و الزامات آن وقوفی داشتند؟ در جامعهای که به گمان مجله نامه فرنگستان نه تودههای مردم و نه نخبگان آن قادر به تشخیص دردها نیستند تا آنها را علاج نمایند و حتی نهاد قانونگذاری هم منشأ اثری نیست چه باید کرد؟مشفق کاظمی در مقالهای تحت عنوان«انقلاب اجتماعی»نوشت؛عدهای میگویند در این شرایط باید انقلاب کرد و خونریزی به راه انداخت و ادامه میداد که او هم معتقد است باید خون ریخت و انقلاب به پا کرد،اما انقلاب اجتماعی چگونه ممکن است؟ او خود جواب میداد کسانی که زندگی خود را وقف روضه رفتن و گرفتن دو الی سه زن میکنند قادر به انقلاب کردن نیستند،86کسانی که هیئت قدیم خواندهاند هم قادر به انقلاب نیستند،پس چه باید کرد؟87آیا باید مأیوس شد و امور را به دست قضا و قدر سپرد؟پرسش مغشوش کاظمی البته پاسخی درخور آن میطلبید."