چکیده:
در میان دانشوران مسلمان به شخصیتهای گوناگونی برمیخوریم که دارای گرایشها و مذاقهای متفاوتند، یکی
صرفا حدیثگر است که هیچ فتوایی و نظری اتخاذ نمیکند مگر آنکه مبتنی بر روایتی از پیامبر یا سلف صالح
باشد. دیگری فرهیختهای عقلگراست که هیچ اندیشهای حتی نقلیات را جز به تصویب عقل نمیپذیرد. سومی
صوفی اهل ذوقی است که بیش از قال با حال سر و کار دارد و پیوسته خوش دارد که در وجد و شوریدگی باشد و
اگر به نقلیات یا عقلیات میپردازد به دنبال نکتهای عرفانی و دقیقهای صوفیانه است. در این میان، کسانی که به
گرایشهای متضاد باور دارند و با سیرهای متفاوت سلوک میکنند، کمتر به چشم میخورند. ابومنصور اصفهانی
یکی از این شخصیتهای نادر است که جمود گرایی حنبلیان را با ذوق عارفانه و سماع صوفیانه درآمیخته است.
خلاصه ماشینی:
"آثار موجود ابومنصور (1) به دو زمینه کلی کلام و تصوف تقسیم میشود، از این رو ما نیز زوایایی از سیمای فکری وی را در 2 بخش کلام و تصوف ترسیم میکنیم: کلام: هرچند که سنت گرایانی چون ابو منصور با علم کلام و متکلمان به دلیل دخالت دادن عقل در الهیات و تسلیم نشدن در برابر نقل و مرویات، مخالفند و آن را بدعت میدانند (ابو منصور، المناهج، 197، 199؛ عبدالله بن احمد، 33؛ ابن ابی یعلی، 1/31)؛ از آنجا که به کارگیری همین روش نقلی در الهیات، خود یک روش کلامی است، پیروان سنت نیز در میان فرقههای کلامی جای میگیرند.
ابو منصور به همگی حدیثهایی که در باب صفات وارد شده همانند اینکه «کرسی» جایگاه دوگام خداست و اینکه خدا پایش را بر دوزخ میگذارد و این حدیث که خدا آدم را بر گونه سیمای خویش آفرید یا دلها میان دو انگشت خداوند است، باور دارد و به ظاهر آیههایی که گویای رهسپار شدن خدا یا تکیه زدن او بر عرش است، بیهیچ چگونگی و تأویل ایمان دارد و در آن اندیشه روا نمیدارد و در مواردی از این دست، همان سخن معروف مالک بن انس را بازگو میکند که تکیه زدن معقول، چگونگیش ناشناخته، ایمان داشتن به آن بایسته و انکارش کفر است (المناهج، 194، 199؛ ابن ابی یعلی، 1/28، 29؛ عبدالله بن احمد، 54، 55، 68، 70؛ شهرستانی، 1/93)."