چکیده:
از آنجا که جریان اسلامشناسی و یا به عبارت صحیحتر اسلام پژوهی(1) در غرب، شیعه و منابع شیعی را کمتر
مورد توجه قرار داده است؛ در این گفتار مختصر تلاش میکنیم تا ضمن ارایه برخی گواهیها و نمونهها از این
کمتوجهی حتیالمقدور به بررسی علل آن پرداخته، آنگاه مراحل گوناگون شیعه پژوهی در غرب از آغاز تا کنون و
عوامل مؤثر بر این مراحل را بازگوییم. بدیهی است که بررسی آراء شیعه پژوهان غربی ضرورتا به منزله رد یا تأیید
اولیه و شتابزده آنها نیست، بلکه مراد این است که با دانستن نگاه غربیها نسبت به اسلام و شیعه، بتوانیم به نوعی
غربشناسی انتقادی(2) دست یابیم والا نه رد و تکذیب شیعه توسط غربیها باید ما را از درون تهی کند و نه تأیید
بیجهت ایشان از اسلام به یک معنا امر مهمی است.(3)
خلاصه ماشینی:
"(همو، 505-506) نهایت اینکه به گفته محسن خندان (الویری)، «نقد نظریهای در پیدایش شیعه اثناعشری»، 51 و 52) این اعتقاد تقریبا مورد پذیرش همگان است که شیعه در مطالعات و بررسیهای خاورشناسانه بسیار مورد غفلت و بیتوجهی قرارگرفته و تصویری غلط از آن ارایه شده است تا جایی که به نظر میرسد سخن ادوارد براون در عدم وجود آثار شیعی به زبانهای اروپایی همچنان به قوت خود باقی است (قس: ص 187 همین گفتار) و در تألیفات چند دهه اخیر نیز تکیه اصلی خاورشناسان بر منابعی جز آثار مستند شیعه است؛ پس در اینجا طرح این سؤال مناسبت دارد که علت کمتوجهی غرب نسبت به شیعه چیست و آیا در این باره فقط غربیها مقصرند؟ اگر بخواهیم مجموعه علل کمتوجهی غربیان را دقیقتر مورد بررسی قرار دهیم، بهتر است که آنها را به سه دسته تقسیم نماییم: 1ـ علل داخلی یا درونی 2ـ علل خارجی یا بیرونی 3ـ علل مشترک 1ـ علل داخلی یا درونی: در اینکه مآخذ شناخت شیعه به زبانهای غربی اعم از کتب و مقالات اندک است بحثی نیست، اما مسأله مهم این است که خود شیعیان نیز در این باره ______________________________ 1- و به همین دلیل بود که آن مرحوم به همراه چند تن دیگر مرکز تحقیقات علوم و عقاید شیعی را در آلمان بنیان نهاد.
ولهاوزن در بخش مربوط به شیعه در آغاز اشارهای به خلافت و مباحث آن، به ویژه مسایل خاص دوران حکومت علی(ع) دارد، بعد از مخالفتهای کوفه و کوفیان نسبت به تسلط سایر شهرها بر کوفه و برخی علل این مخالفت سخن گفته (هم او، (ترجمه فارسی)، 14)، آنگاه حجربنعدی و قیام او را یاد کرده و حرکت وی را مقدمه نهضت امام حسین(ع) میداند؛ در همین ارتباط است که در (صفحه 149، پاراگراف 3) سؤال فقهی را مطرح میکند که آیا حجر مستوجب قتل بود یا نه؟ (1) سپس به جریان کربلا و مقدمات آن اشاره دارد و در اینجا به نقل وقایع اکتفا نکرده و مباحث جالبی چون تقسیمبندیهای درون شیعه را نیز میآورد که از دیگر محاسن کار اوست (قس مثلا: همان قبلی، 17)."