چکیده:
جوهر جسمانی از جمله مواردی است که مورد بحث فیلسوفان قرار گرفته است. اختلاف مبانی و مبادی فلسفی در
موضع فیلسوف پیرامون امکان شناخت، تحلیل و تعریف آن تأثیر گذاشته است. آنچه در این مقاله مطرح گردیده
خلاصه مباحثی است که فلاسفه اسلامی بخصوص صدر المتألهین و ابن سینا درباره جوهر جسمانی به شرح باز گفتهاند.
اهمیت این مباحث از آن روست که در بسیاری بحثهای فلسفی، گزارههای مربوط به اجسام و حقایق مادی صغریات
براهین را تشکیل میدهد و تصدیق آنها در گرو فهم حقیقت جسم است. در این مقاله دیدگاههای حکیمان مسلمان
درباره فهم طبیعت و جایگاه آن در اندیشه بشر، تعریف جسم، اجزا وجودی جسم و نحوه وجود جسم مطرح گردیده
است.
خلاصه ماشینی:
"به نظر میرسد منشأ اهتمام فیلسوفانی چون ارسطو و ابن سینا به این مبحث، پیدا کردن راهی برای توجیه و تحلیل پدیده تحول و حرکت در عالم طبیعت ــ یکی از مراتب هستی ــ میباشد؛ چرا که در هر تحول و حرکت، همواره ذهن امری را مفروض التحقق میگیرد که در ضمن تغییرات و ناپایداریها وجودی ثابت دارد و حلقه وصل میان حالات و اوضاع پیش آمده (یا به تعبیری موضوع و بستر هر تحول) را تشکیل میدهد و به این ترتیب، همین امر ثابت در پدیده حرکت، وجه تمایزی میان "تحول" از یک طرف و "انعدام یک موجود و پدید آمدن موجود دیگر به دنبال آن" از طرف دیگر، به وجود میآورد.
اما شاید نتوان این نکته را مبنای بحثهای آخوند ملاصدرا در بحثهای فلسفی مربوط به طبیعت دانست؛ چرا که این حکیم فرزانه با تحلیل وجودی که از پدیده تحول و حرکت ارائه میکند، نشان میدهد که به هیچ عنوان، وجود امری ثابت در تحولات را لازم نمیداند و وجه تمایز میان "تحول" و "فعلیتهای متعاقب متباین" را وحدت اتصالی در حرکت و نبود آن در فعلیتهای متعاقب میداند.
در اینکه آیا واقعا اجسام همانگونهاند که حواس ما درک میکنند یا نه، فرضیههای مختلفی وجود دارد (1) : 1ـ نظریه متکلمان: جسم مرکب از اجزائی است که اولا قابل اشاره حسیاند، ثانیا هیچ تقسیمی(نه خارجی و نه وهمی و نه عقلی) در آن راه ندارد(یعنی نه تنها در خارج نمیتوان آن ذرات را تجزیه کرد، بلکه قوه واهمه و عاقله نیز نمیتوانند اجزائی برای آن فرض کنند) و ثالثا این اجزاء متناهیاند."