چکیده:
معنای زندگی فوریترین مسأله است (آلبر کامو).
آدمی برای زیستن در جهان نیاز به یک «برای» دارد. اگر این «برای» نباشد، او نمیداند
نیروهای خود را به کدامین سمت و سو معطوف دارد و عمر خود را مصروف چه چیزی
بکند. اما همه سخن بر سر این است که این «برای» را از کجا میتوان آورد؟ آیا این «برای»
در دل نظام خلقت حک شده است و باید به جستجویش رفت؟ اگر چنین باشد آیا راه
جستجوی آن، کتب دینی و مذهبی است؟ و یا اصلا این «برای» عینیتی ندارد و امری
کاملا وابسته به شخص (subjective) است و هر کس خود باید یک «برای» برای زندگی
خود تعریف کند؟
خلاصه ماشینی:
"اما همه سخن بر سر این است که این «برای» را از کجا میتوان آورد؟ آیا این «برای» در دل نظام خلقت حک شده است و باید به جستجویش رفت؟ اگر چنین باشد آیا راه جستجوی آن، کتب دینی و مذهبی است؟ و یا اصلا این «برای» عینیتی ندارد و امری کاملا وابسته به شخص (subjective) است و هر کس خود باید یک «برای» برای زندگی خود تعریف کند؟ کلید واژهها: معنا، هدف، زندگی، خود تدبیری، ارزش مطلق.
خانم هاپ واکر (538)، گرچه پیداست که به تحولات علوم تجربی پس از رنسانس وقوف دارد، اما بر خلاف استیس، در بحث خود از معنای زندگی به آنها اشارهای نمیکند و بلکه به روحیه انسان جدید میپردازد که دین را مانع رشد و بلوغ رسیدن بشر میداند.
هاپ واکر در بخشی از سخنانش (ص538) میگوید: به نظر انسان امروز آزاد بودن و خود مدبر خویشتن بودن مهمتر است از اینکه آدمی معنا(meaning) یا هدفی (purpose)باشکوه برای زندگی داشته باشد.
به همین دلیل است که فیلسوفانی چون هاپ واکر برای اثبات معنای زندگی به اثبات وجود خدا میپردازند و با حل این مسأله، مسأله معنای زندگی و هدف ذاتی آن را فیصله یافته میدانند و نیز فیلسوفانی چون استیس که امکان اثبات وجود خدا را دیگر منتفی میکنند، نمیتوانند به هیچ معنای ذاتی برای زندگی قائل شوند و به جای معنایابی به معنا بخشی به زندگی روی میآورد.
استیس نیز پذیرفته است که وجود خدا میتواند به ارزشهای اخلاقی عینیت ببخشد و پشتوانهای برای توجیه آنها باشد، اما در عین حال معتقد است که در جهان جدید دیگر نمیتوان عینیت مطلق را به اخلاق بازگرداند."