چکیده:
دیری است که ذهن جستجوگر آدمی در پی یافتن پاسخ به پرسشها ومعماهای مربوط به حیات
خویش و خاستگاه آن است. فیلسوفان، عارفان،مفسران و محدثان، کم و بیش در این عرصه
به گفت و گو نشستهاند که نفس آدمی چگونه حقیقتی است و سابقه وجودی آن تا کجاست؟
آیا بر بدن تقدم دارد؟ این تقدم اگر حقیقت دارد، چگونه است و متون دینی در این باب
چه رهنمودهایی دارد؟ این رهنمودها تا چه حد بر دادههای عقلی استوار است. نگارنده
در این نوشتار با طرح آیات و روایاتی که مورد استناد مدعیان تقدم نفس بر بدن قرار
گرفته، در صدد است تا نشان دهد متون مورد نظر در اثبات تقدم نفس بدان معنی که اهل
ظاهر پنداشتهاند، چندان کارآیی ندارد. هرچند پذیرش نوعی پیشینه برای جان آدمی
نسبت به بدن، انکار ناپذیر مینماید؛ اما این معنی با پذیرش وجود حقیقتی متشخص و
فراتر از بدن به نام نفس ملازمت ندارد.
خلاصه ماشینی:
"اکنون زمینه این پرسش فراهم شده است که این حقیقت مجرد، سابقة عدم دارد، یا خیر؟ و اگر سابقه عدم دارد آغاز پیدایش آن را چگونه و کجا باید جستجو کرد؟ اعتقاد به حدوث روح نظریهای مشهور و شاید متفق علیه میان دانشمندان دینی و فیلسوفان اسلامی میباشد؛ البته از میان حکمای یونان، افلاطون از دانشمندانی است که اعتقاد به قدم نفس را به او نسبت دادهاند؛ ولی صدرالمتألهین شیرازی سخن حکیم الهی یونان را نیز به نوعی توجیه کرده و میگوید: «مقصود او از قدم نفس، قدم مبادی عالیه آن میباشد که عبارت از «مثل الهیه»اند.
ولی حق این است که کلمة روح به معنای فرشته در این مقام با عبارتهای بعدی آن سازگاری ندارد و اینکه بگوییم فرشتگان لشکریان منظماند و باهم انس و یا اختلاف دارند، چه ربطی به دوستی و دشمنی انسانها با یکدیگر دارد؟ تقابل با همسازی دو نظریه از مباحث گذشته برمیآید که ظاهر شماری از آیات قرآنی و احادیث واردة بیانگر حدوث روح است و پیدایش آن را متأخر از تکون جسمانی معرفی میکند والبته این معنا با ظاهر روایاتی که برخی از آنها را یادآور شدیم، چندان سازگاری ندارد؛ اما آیا میشود به گونهای میان این دو دسته از متون دینی توافق برقرار کرد؟ برخی از بزرگان معاصر کوشیدهاند تا به صورتی میان این دو دسته از متون آشتی برقرار کنند؛ از جمله آنکه نفس گرچه امری متعلق به ماده بلکه نشأت گرفته از آن و متحد با بدن است و روی همین جهت متصف به تقارن، تقدم و تأخر زمانی میگردد، اما هنگامی که به مقام تجرد وارد شد خویشتن را از ناحیة آغاز و پایان محیط بربدن یافته و شعاع آن تا پیش و پس از انحلال جسم گسترش مییابد."