چکیده:
زبان و ادب فارسی، در طول زمان، چنان با فکر و فرهنگ قرآنی و حدیثی پیوندی مبارک
یافته است که برای پژوهشگری که امروزه دربارة ادب فارسی به کند و کاو میپردازد
چارهای جز شناخت آموزهها و آمیزههای قرآنی و حدیثی باقی نمیماند. خوشبختانه در
سالهای اخیر در زمینة جلوههای قرآن و حدیث در شعر فارسی آثار ارزشمندی به نگارش
درآمده است، اما در زمینة اثرپذیری نثرفارسی، بویژه نثر عرفانی فارسی، از قرآن و
حدیث همچنان نکتههای نگفته بسیار است. نگارنده در مقالة حاضر سعی دارد تا نقش
بیبدیل متون منثور عارفانه فارسی تا قرن ششم هجری را در روند پیوند ادب فارسی با
قرآن و حدیث بررسی کند؛ و نفاذ و نفوذ آموزههای قرآنی و حدیثی را در ذهن و زبان و
زندگی عارفان تحلیل کند؛ و ضمن اشاره به آیات و احادیث پر کاربرد در آثار منثور
عارفان، شیوهها و شگردهایی را که آنان در رویکرد به آیات و احادیث به کار
گرفتهاند، تبیین نماید.
خلاصه ماشینی:
"بدین ترتیب، با چنان ترتیب قرآنی و حدیثیای که صوفیان و عارفان راستین پیشین داشتهاند، عجبی نیست که در آثار و متون منثور بر جای مانده از آنها شاهد کاربرد وسیع آیات و احادیث و مضامین و درونمایههای قرآنی و حدیثی باشیم؛ تا آنجا که گاه کلام آنان مملو از آیه و حدیث شده و فقط چفت و بستهای جملات به فارسی و از زبان خود آنان و بقیه به عربی و از زبان آیه و حدیث است؛ چنانکه در بخش زیر، از نامة عارفانة احمد غزالی به عین القضاة همدانی از رسالة عینیه مشاهده میکنیم: «از شبیخون مرگ بر حذر بودن شرط است و از تنهایی گور یاد آوردن شرع، «قبل أن یأتی یوم» (شوری/47) یقول فیه «یا لیتنا أطعنا الله و أطعنا الرسولا» (احزاب/64): پیش از آنکه روزی بیاید که سود ندارد گفتن کاشکی فرمان خدا و رسول نگاه داشتیمی؛ و پیش از آمدن ملک الموت و این درخواست که: لولا أخرتنی إلی أجل قریب» (منافقون/10)، و جواب دادن که: «ألان و قد عصیت قبل و کنت من المفسدین» (یونس/91)، و تهدید: «أو لم تکونوا أقسمتم من قبل ما لکم من زوال» (ابراهیم/44)، و ندای: «و حیل بینهم و بین ما یشتهون» (سبأ/54) (غزالی، مجموعه آثار، ص 213)."