چکیده:
در مقالة حاضر، به بررسی ریشه و معنای دو واژة پر بسامد قرآنی «اسم» و «الله»
پرداخته شده است. نخست، صورتهای گوناگون واژة «اسم» در برخی متون عربی مورد توجه
قرار گرفته و آن گاه، مبدأ اشتقاق این واژه بررسی شده است. در مورد واژة «الله» نیز
در ابتدا به بررسی علم بودن این واژه و ارتجالی یا اشتقاقی بودن این علمیت
پرداخته و سپس، ریشههای مطرح برای واژة الله را مورد بررسی قرار دادهایم. در
پایان هم دربارة مفاهیم گوناگون واژة «الله» بحث شده است.
خلاصه ماشینی:
"ابن منظور را در این باره گفتاری است که پیش از او، ابوالفتوح رازی مفسر بزرگوار شیعی جامعتر و رساتر آن را بیان کرده است: «و قول آن کس که گفت: اشتقاق او: [اسم] از وسم باشد، ـ و وسم، علامت بود ـ درست نیست؛ برای آنکه چنین بودی در جمعش «اوسام» گفتی، و در تصغیرش «وسیم»؛ و الف وصل حاجت نبودی آوردن» (ابوالفتوح، 1/31؛ طبرسی، 1/19؛ ابن منظور، 2/212).
هر چند رأی ایشان در اینکه الله از چه نوع علمی است کاملا آشکار نیست، عدهای برآنند که کلمة «الله» ارتجالا به عنوان علم برای خداوند وضع شده و از هیچ ریشهای اخذ نشده است؛ زیرا لزومی ندارد هر واژهای در زبان عربی مشتق باشد چون اگر بنا باشد هر کلمهای را از ریشهای مأخوذ بدانیم این امر موجب تسلسلی میگردد که محال است.
ولی ابن کیسان هر چند آن را علم میداند به عنوان لقب معرفی میکند که خود یکی از انواع اعلام است و چنانکه ابوالفتوح یادآور میشود: «قول آنها در معنا [به هم نزدیک] است، و لقب [بودن الله] درست نیست برای آنکه لقب بر «الله» روا نبود.
ابوالفتوح رازی گوید: «و قول دیگر آن است سیبویه را که اصل این کلمه «لاه» بوده است، چنانکه شاعر گفت: کحلفة من أبی رباح … آنکه لام ـ که آن را در دگر اسماء، لام تعریف میگویند ـ در او بردند و ادغام کردند، فصار: الله."