خلاصه ماشینی:
"چشمهء رحمت (به تصویر صفحه مراجعه شود) این شعر توحیدی را که تازه سرودهام و نشئت گرفته از مکتب فیضبخش اسلام است به مجلهء محترم"مکتب اسلام"،مشعل فروزانی که سالیان دراز است بر سر راه دلها و جانها میدرخشد و گرمی میبخشد و این مشتاق،انس و الفتی دیرین با آن دارم تقدیم میدارم.
هر چه اندیشیدم دیدم این شعر که"چشمهء رحمت"نام دارد لایق چنین مجلهایست که چشمهء رحمت و سرمایهء حکمت است امید است که نویسندگان این پرچم دین و دانش هر روز موفقتر از پیش بوده بتوانند رسالت سنگین خویش را بخوبی ایفا نمایند.
بهجتی-شفق دل به چه کار آیدم؟گر نتپد برای تو جان به چه درد میخورد؟گر نشود فدای تو باغ جنان من توئی،ریشهی جان من توئی رشتهء عمر من بود،بسته به خاک پای تو خمر غمت قدحقدح،در پی هم بسر کشم رند و خراب و عاشقم،سرخوشم از بلای تو بر درت آنکه سود سر،پا به سر دو کون زد از همه برگرفت دل آنکه شد آشنای تو از حرم خیال من،شوق تو برد غیر را هر که چشید بادهات،راند زدل سوای تو!
حاصل باغ زندگی،چیست به جز ملال و غم؟ نشکفد اندرین چمن،گرکه گل رضای تو!"