خلاصه ماشینی:
"اگر گزارش محمد بن هرثمه در اواخر قرن سوم به امیر اسماعیل سامانی مبنی بر حضور 12 هزار نفر از قرامطه در کوهستانهای غور مبالغه آمیز نباشد،میتوان باز هم براساس آنچه به اختصار درباره نفوذ گرایشهای علوی و شیعی از همان قرن اول هجری در خراسان بزرگ و از جمله در غور گفتیم، نتیجه گرفت که: اولا:سرزمین فلات مرکزی و کوهستانی افغانستان کنونی،از قرن اول هجری،تا روزگار نفوذ غزنویان و دیگر طوایف مهاجر ترک-مغول به آن سرزمین،همواره مرکز دوام فرهنگ ایرانی و برخوردار از گرایشهای شیعی بوده است،ثانیا:به دلیل تفوق فرهنگ و عقاید بومیان منطقه بر فرهنگ بدوی اقوام مهاجر،خصوصا،شدت انگیزههای شیعیان ایرانی تبار این سرزمین و انفعال فرهنگی مهاجران ترک-مغول،توانائی شایستهای را برای القای تدریجی میراث موجود به هزارههای بعدی داشته است.
اگرچه حدود سه سال پس از حضور گرگین خان در قندهار،اورنگ زیب در گذشت و تمام سیاست غربی او عقیم ماند،اما اگر توجه کنیم که میرویس غلزائی پس از قتل گرگین خاندر قندهار،در همین شهر به نام بهادر شاه،امپراطور مغول،خطبه خواند و بیدرنگ برادرش نور محمد را با عریضه فرمانروایی و در خواست منصبی عالی برای خود و پسرش و نصب وی به حکومت قندهار به دهلی فرستاد،آنگاه در مییابیم هزارهها یکی از این موجهای مهاجرت اقوام ترک تبار بودند که به نظر میرسد در جریان هجوم مغولان به ایران، وارد این سرزمین شدند و به مرور ایام در افغانستان مرکزی استقرار و اسکان یافتند که در این زمان،افزون بر هزارهها،طوایف غلزایی نیز با وقوف از انحطاط قدرت شاه سلطان حسین به سوی دربار هند کشانده شده بودند."