چکیده:
در ایران قاجاری پناه بردن به امام زادگان برای دادخواهی و حل اختلاف امـری معمـول بود. تحقیقات متعدد علت رواج بست نشینی در این دوره را ضعف حکومت قاجاری و نبود دستگاه قضایی کارآمد می داند. این مقاله رخداد «بسـت نشـینی » را در کنـار رخـداد «قسم خوردن در بقعه امام زاده » در قالب کـارکردی واحـد بـا عنـوان «رفـع تعارضـات اجتماعی » تعریف می کند و با رویکردی میان رشته ای و براساس تفسیر شواهد تاریخی و کالبدی اسباب گوناگون ممکن کنندة این کارکرد را تبیین مـی کنـد و حیثیـت مکـانی دو رخداد یادشده را طی مطالعه موردی یکی از امام زادگان عمدة تهران آشکار می کند. درک ارتباط میان کالبد و فضای امام زاده با کارکرد یادشده نشان می دهد کـه چگونـه ذهنیـت عامه ایرانیان در باب نهادی اجتماعی بر شیوة تجلی کالبدی و فضایی این نهـاد در شـهر تاثیر می گذارد و این تظاهر کالبدی چه اثر متقابلی در نهاد اجتماعی مذکور دارد.
In Qajari Iran، taking refuge to the shrines of Shiite Imam Descendants in case of litigation and settlement of disputes was a common act. Different lines of research show that the reason why this style of objection became common in that era lay in the weakness of Qajari ruling system and the loss of cohesive judiciary system in that era. In this article، the events of taking refuge to the shrines of Imam Descendants and making vows there are seen to characterize the same unified function of settlement of social conflicts. In the same vein، through adopting an interdisciplinary approach and based on historical and representative evidence، the causes of these issues are explained، while focusing on one of the major Imam Descendants in Tehran. Perceiving the relation between the spatial and body representation of the shrine and such functioning shows how the Iranian pubic mentality of a social institute affected the body and spatial manifestation of this institute in the city. What is the mutual impact of such body representation on this social institute?
خلاصه ماشینی:
٢. قسم به امام زاده در شمارة ٣٢ روزنامۀ وقایع اتفاقیه در سال ١٢٦٧ ش اتفاقی گزارش شده است از این قرار که دو نفر از اهالی شهر، یک فروشنده و یک خریدار، برای رفع منازعـۀ خـود بـه امـام زاده سیداسماعیل آمده بودند تا خریداری که مدعی پرداخت پـول بـه فروشـنده بـود بـا قسـم خوردن به امام زاده او را از درستی گفتۀ خود مطمئن کند، اما خریدار با ادای سـوگند دروغ به دردی مبتلا شد که او را مشرف به هلاک کرده بود: [...
چنان که محدودة بست در مهم ترین مرکز مرتبط با یکی از امامـان شـیعه در ایـران ، یعنـی حرم امام رضا، گاه کل شهر مشهد ذکر شده (پـولاک ، ١٣٦١: ٣٢٤-٣٢٥) و نیـز محـدودة پیوسته به حرم امام نیز از چند خیابان منتهی به آن آغاز می شـده اسـت (قصـابیان ، ١٣٧٧: ٢٣٣ بـه نقـل از بـارنز، ١٣٦٦: ٥٩-٦٠؛ عطـاردی ، ١٣٧١: ٢٨٣-٢٨٤)، امـا حـریم بسـت امام زاده سیداسماعیل به بقعه ، حیاط ، یا تکیۀ امام زاده و به دو کوی شمالی و جنوبی متصل بدان محدود می شد (تصاویر ١-٥).
٢. ٦ تظاهر کالبدی بست مطابق نقشۀ کرشیش حداقل از حدود ١٢٧٥ ق ، با شکل گیری نیمۀ ابتدایی کوی جنوبی یعنـی محل آویختن زنجیر بست ، بخشی از حریم امام زاده مشخص شد و تعین یافت ، امـا نخسـتین شاهد از وجود محدوده و مرزی قطعی برای بست ، یعنی وجود مرزی عینی ــ ذهنـی کـه از یک سو در تخطی ناپذیری حریم ذهنی آن و از سوی دیگر در حدود و ابعاد فیزیکی اش بین عامۀ مردم فهم مشترک ایجاد کرد، متعلق به سال ١٣١١ ق اسـت (فـرخ ، بـی تـا).