خلاصه ماشینی:
"هرچند در برخی مباحث میتوان رهیافت«تحلیلی»را نیز در آن مشاهده نمود،ولی از آنجا که هدف،تدوین متنی برای آشنایی دانشجویان دورهء کارشناسی علوم سیاسی با مبانی نظریات سیاسی بوده است،همواره هدف غایی معطوف به ارائه یک بیان شیوا بوده و چند و چونهای فلسفهء سیاسی دارای اعتبار ثانوی بودهاند.
پوزیتویسم سیاسی قرن بیستم،مکتب گروهی از متفکران ایتالیایی و آلمانی بود که آرمانهای دموکراتیک و سوسیالیستی را کلا غیرممکن و خیالی میدانستند و اعتقاد داشتند قدرت همواره در دست گروه اقلیتی است که همان نخبگان هستند.
با این حال دموکراسی در قرن نوزدهم هدف خود را برآوردن خواستهای حقوقی و سیاسی اقشار متوسط قرار داده بود،ولی در قرن بیستم،برابری در حوزه اجتماعی بیشتر مورد عنایت مفهوم دموکراسی است.
از سوی دیگر از نظر اخلاقی نیز دموکراسی بر اصل نسبیت استوار گشته است و نظریههای آنارشیستی،بر خلاف هواداران هگل که دولت را به مرتبهء الوهیت برکشیدند، اساسا نسبت به نهاد دولت و قدرت دولتی بدبین هستند و اتکای به زور را عامل تباهی میدانند پوزیتویسم سیاسی قرن بیستم، مکتب گروهی از متفکران ایتالیایی و آلمانی بود که آرمانهای دموکراتیک و سوسیالیستی را غیرممکن و خیالی میدانستند و اعتقاد داشتند قدرت همواره در دست گروه اقلیتی است که همان نخبگان هستند این به واسطه مظهر«فلسفی»دموکراسی میباشد که منبعث از مکتب پراگماتیسم است.
پس زبان و گفتمان به دو دسته ضعیف و قوی تقسیم نمود که در قسم اول سه تعبیر وجود دارد:1-تمییز میان تبیین(در معنای اثباتگرایانه آن)و فهم(در هرمنوتیک)2-تقلیل کار پژوهشهای اجتماعی به تحلیل زبانی3-بازیابی معنای اصلی نهفته در متن زندگی سیاسی."