چکیده:
نویسنده کتاب«فقها و حکومت»جایگاه مقوله حکومت در فقه اسلامی را در پنج دوره زمانی پیامبر(ص).دوره صحابه، دوره عباسیان تا ظهور مغولان، دوره استیلای مغولان، عصر حاضر مورد بررسی، تجریه و تحلیل قرار داده و نتیجه میگیرد. که در آیات قرآن هیچگونه اشارهای به تاسیس حکومت توسط پیامبر وجود ندارد و تأکید پیامبر بر اینکه تبلیغ به سوی وحدانیت، رسالت اصلی وی است خود دلالت دیگری بر این مدعاست. نویسنده همچنین مسأله مبانی نظری تشکیل حکومت اسلامی در دورههای چهارگانه بعدی را نیز مورد بررسی قرار میدهد و برای توضیح و تشریح مقصود خود از دو واژه سیاسی خلافت و امامت استفاده میکند. اگرچه نویسنده محترم دیدگاه تازهای را در خصوص حکومت از نظر اسلام و روایات قرآنی ارائه داده است.اما تحلیل آیات قرآن و روایات و سیره عملی پیامبر اکرم(ص)خلافت آن چیزی را نشان میدهد که منظور نویسنده بوده است. استنادات مؤلف در خصوص پیامبر اکرم(ص) به حیات ایشان در مکه باز میگردد.در حالیکه در مکه بستر لازم برای بیان پارهای از تعالیم من جمله مباحث حکومتی مهیا نبوده و لذا به زمانی موکول شده که بلوغ فکری و شرایط سیاسی و اجتماعی لازم به وجود آید. نکته دیگر اینکه برخلاف عقیده نویسنده بیعت با پیامبر اسلام از منظر سیاسی واحد معنا بوده است:چرا که موضوع بیعتها بر اموری دلالت دارد که در زمره وظایف حکومتهاست.مؤلف با استناد به این که امیر مؤمنان مردم را بر بیعت با خود مجبور نمیسازد نتیجه میگیرد که برگزیدن امام برای حکومت یک امر واجب نبوده تا مردم در ترک آن برخلاف دین عمل کرده باشند.در حالی که دلایل عقلی و شواهد تاریخی بر وجوب اطاعت از ایشان دلالت دارد و اجتناب آنها از این امر، خطایی بوده که نمیتوان قاعده رفتاری از آن استنتاج کرد.
خلاصه ماشینی:
"الف-توصیف مطالب مؤلف در مقدمه ضمن تعریف واژگان اصلی، سیاست (به معنای تدبیر امور جامعه)، حکومت(به معنای به دستگیری زمام جامعه به منظور اجرای اموری که جنبه عمومی دارد)و بالاخره فقه(به معنای آگاهی از حکم مسایل فرعی به استناد به ادله تفصیلی)، به طرح این سؤال همت میگمارد که:جایگاه مقوله حکومت در فقه اسلامی کدام است؟آیا این مقوله در متن دین مورد توجه قرار گرفته و تعیین تکلیف برای آن شده و یا اینکه به اختیار مردم گذارده شده است و ایشان میتوانند بنابر انحصار ملاکهای تاسیس حکومت مشروع به ملاکهای دینی نمیتواند مشکل تلقی شود چرا که سایر مکاتب نیز برای خود معیارهایی دارند که حکومت را بر مبنای آنها مشروع قلمداد میکنند هیچ دلیلی در دست نیست که آنچه پیامبر(ص)در مدینه اظهار داشتهاند از حیث اهمیت و اولویت نسبت به آنچه در مکه اظهار نمودهاند، نازلتر باشد صوابدید خود عمل نمایند.
» (ص 302) معلوم نیست که چگونه میتوان گلایههای صریح امام(ع)در نهج البلاغه و خطبههای آتشین حضرت فاطمه(س)را در مذمت مردم شنید و مظلومیت حضرت را در بستر تاریخ مشاهده کرده که مردم همعصر خود را به دلیل عدم یاریاش و ایجاد انحراف در جریان امامت، به شدت مذمت میکنند؛آنگاه باز هم بتوان عمل مردم را«کاری مشروع»تلقی نمود که میتواند مبنای عمل سیاسی در سایر زمانها قرار گیرد!متاسفانه مؤلف در طرحی دیدگاه خود دچار خطای بزرگی شده است و با بسنده نمودن به معنای لغوی جملات و چشمپوشی از مقتضیات زمانی و مکانی-و به تعبیری با پذیرش نشانههای زبانی و نادیده انگاشتن متنی که این جملات در آن معنا میدهند-به ارایه نظری پرداخته است که بنا بر رای اجمالی اندیشهگران مکتب امامت، حداقل در خصوص دوره حضور، به هیچوجه نمیتواند صحیح باشد."