خلاصه ماشینی:
"زیرا به عقیدهی وی، آثار برخی از صاحبنظران علوم سیاسی در سالهای اخیر، جنبهی مکاشفهای دارد و حالات و وضعیتهایی را توصیف میکنند که فعلا نمود چندانی ندارند و بیشتر آیندهنگرانه و پیشگویانهاند با از دست رفتن باورهای رایج در عصر دولت-ملتها دستور العملی برای محدود کردن فضای همبستگی انسانها باقی نمیماند و در نتیجه، دیگر هیچ بداهت تاریخی، اجتماعی یا سرزمینی وجود نخواهد داشت (پایان دموکراسی، ص 68).
نویسنده همین دموکراسی نوین، مشروعیت جدیدی برای قدرت ایجاد کرد و در کنار آن وسیلهای برای محدود کردن قدرت نیز بود گنو سال 1989 را نقطهی پایان عصری میداند که با انقلاب فرانسه در سال 1789 میلادی نهادینه شده بود: عصر دولت-ملتها بر پایهی مدل وستفالیا، جهان شامل دولت-ملتهایی است که بازیگران اصلی روابط بین الملل محسوب میشوند و در یک محیط هرج و مرجآمیز به کنش و واکنش با یکدیگر مشغولاند و هدف اصلی آنها اتخاذ تصمیمهای کم و بیش بخردانه برای حفظ و گسترش قدرت خویش است موضوع را به مستمسکی برای طرح مسئله پایان سیاست تبدیل میکند و به طور تلویحی میپرسد، اگر دنیا دیگر با اجتماعات انسانی، ملتها یا شرکتها تعریف نمیشود، بلکه وجه ممیزهی آن فقط مشکلاتی است که باید با تدبیر آنها را چاره کرد، پس در چنین دنیایی سیاست دیگر میتواند چه معنایی داشته باشد؟بنا بر استدلال وی، مدیریت مسائل به تدریج جای سیاست را خواهد گرفت و در آینده، مسئلهی اصلی یافتن کارشناسان و اهل فن شایسته برای حل مشکلات بخصوص خواهد بود و سیاست دیگر جایگاهی نخواهد داشت."