خلاصه ماشینی:
"جامعهشناسی علم مشکلتر از بقیهی حوزهها است زیرا نمیتوان رابطهی متمایزی را که به لحاظ کارکردی میان آگاهی فرد و سیستم اجتماعی وجود دارد،صرفا با در نظر گرفتن کنش درک کرد.
در این دوره دیگر جامعه شبکهای است که در ماهیت و عملکرد با سیستمهای فردی تفاوت دارد سوژهی استعلایی، مقولهای پیشاتجربی و دارای ساختی فرهنگی و اجتماعی استـ تحلیل رابطهی میان مشاهدهگر آگاه و سیستم ارتباطات علمی به کمک قیاس آن با رابطهی عام فرد و جامعه ناموفق بوده است نکتهی اساسی دو فصل نخست کتاب این است که جامعه نه از افراد، بلکه از ارتباطات شکل میگیرد جامعهشناسی علم مشکلتر از بقیهی حوزهها است، زیرا نمیتوان رابطهی متمایزی را که به لحاظ کارکردی میان آگاهی فرد و سیستم اجتماعی وجود دارد، صرفا با در نظر گرفتن کنش درک کرد نظم اجتماعی در مفهوم قبلی آن درک نمیشد.
مسئلهی«علم و جامعه»از آن رو پیچیده است که ماحصل دو مسئله است: مسئلهی جامعهشناسانه دربارهی روابط مسان افراد و جامعه(کنش اجتماعی و ساختار اجتماعی) و مسئلهی معرفتشناسانه دربارهی روابطمیان سوژهی شناسا و علوم به منزلهی سازهها و ساختارهای شناختی ارتباطاتـ با این وصف،تحلیل این رابطه(رابطهی میان مشاهدهگر آگاه علمی و سیستم ارتباطات علمی)به کمک قیاس آن با رابطهی علم فرد و جامعه(یعنی براساس کنش)ناموفق بوده است.
ارزیابی نقاط قوت این مطالعه عبارتاند از:(الف)ارائهی الگوی جامعهشناختی و این که این الگو روشنتر از مطالعهی سال 1984 است:(ب)اولویت جامعهشناسی علم برای درک معرفتشناسانه علوم به منزلهی ساختارهای شناخت؛(ج)تفسیر خود جامعهشناسی علم به منزلهی تأملی بر علم و روبط آن با جامعه(با این حال این نکات تا حدی پشت نومنطقگرایی و عباراتی که در تقابل با سنت آلمان پنهان شدهاند)."